پارت۲
#پارت۲
بعد تموم شدن صبحونه از بابا خدافظی کردم و اومدم بیرون
اقا محمد چند سالیه برامون کار میکنه فک کنم ۳۰ساله باشه خیلی مرد بامعرفتیه
بهش سلام دادمو نشستم تو ماشین
*******
تو کلاس نشسته بودمو داشتم به حرفای دبیر گوش میکردم ک یهو در کلاس به صدا دراومد
مدیر مدرسه اومد داخل و یه چیزایی به دبیر گفت و بلافاصله به من نگاه کردن
کنجکاو شدم بدونم موضوع چیه ک خانم مدیر گفت:
_لیلا جان دخترم وسایلتو جمع کن و بیا باهات کار دارم
منم چشم ارومی گفتمو بدون توجه به قیافه ی متعجب بچه ها رفتم بیرون...
خانم مدیر توی راهرو داشت میرفت اینور میرفت اونور،ب سمتش رفتمو پرسیدم:
_چیزی شده خانم؟
+لیلا جان باید ی چیزی رو بهت بگم ولی قول بده ک اروم باشی خب؟
_چیشده خانم؟بگین دیگه
+دخترم... خب ....راستش..پدرت..
_پدرم چی؟
+پدرت امروز صبح فوت شده...
دیگ نفهمیدم چی گفت و با تمام توانی ک داشتم دوییدم از پشت صدای مدیرو میشنیدم ک ازم میخواست بمونم ولی من دیوونه شده بودم
ینی چی ک بابات فوت شده حتما شوخی کرد باهام
وقتی از مدرسه رفتم بیرون اقا محمد رو دیدم ک با چشمای سرخ نگام میکنه
اون موقع بود ک به عمق فاجعه پی بردم...
****** 💋
👩 ❤ ️👩 https://telegram.me/lllloooovvee
روزانه باکلی عکس، متن، ویس، آهنگ و داستان عاشقانه
@lllloooovvee
بعد تموم شدن صبحونه از بابا خدافظی کردم و اومدم بیرون
اقا محمد چند سالیه برامون کار میکنه فک کنم ۳۰ساله باشه خیلی مرد بامعرفتیه
بهش سلام دادمو نشستم تو ماشین
*******
تو کلاس نشسته بودمو داشتم به حرفای دبیر گوش میکردم ک یهو در کلاس به صدا دراومد
مدیر مدرسه اومد داخل و یه چیزایی به دبیر گفت و بلافاصله به من نگاه کردن
کنجکاو شدم بدونم موضوع چیه ک خانم مدیر گفت:
_لیلا جان دخترم وسایلتو جمع کن و بیا باهات کار دارم
منم چشم ارومی گفتمو بدون توجه به قیافه ی متعجب بچه ها رفتم بیرون...
خانم مدیر توی راهرو داشت میرفت اینور میرفت اونور،ب سمتش رفتمو پرسیدم:
_چیزی شده خانم؟
+لیلا جان باید ی چیزی رو بهت بگم ولی قول بده ک اروم باشی خب؟
_چیشده خانم؟بگین دیگه
+دخترم... خب ....راستش..پدرت..
_پدرم چی؟
+پدرت امروز صبح فوت شده...
دیگ نفهمیدم چی گفت و با تمام توانی ک داشتم دوییدم از پشت صدای مدیرو میشنیدم ک ازم میخواست بمونم ولی من دیوونه شده بودم
ینی چی ک بابات فوت شده حتما شوخی کرد باهام
وقتی از مدرسه رفتم بیرون اقا محمد رو دیدم ک با چشمای سرخ نگام میکنه
اون موقع بود ک به عمق فاجعه پی بردم...
****** 💋
👩 ❤ ️👩 https://telegram.me/lllloooovvee
روزانه باکلی عکس، متن، ویس، آهنگ و داستان عاشقانه
@lllloooovvee
۵.۲k
۱۷ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.