این روزا فک میکنم خیلی خستم خیلی زیاد تر از کلمه خسته. می
این روزا فک میکنم خیلی خستم خیلی زیاد تر از کلمه خسته. میگم خودمو جمو جور میکنم یکم بعد میگم نمیتونم ....
نمیدونم چرا نمیتونم.
شاید چون جمو جور کردن کار سختیه برا همین.
اما خستگیم اونقدر عمیقه ک حتی نمیدونم جسممه یا روحم ولی میدونم این #مَن زیادی دیگ بریده نا نداره . نشسته ی گوشع داره نگا میکنه ب چی و کی نمیدونم چون حتی از عادمای دورش هم بریده.
میگن بزرگ شده طرف، شایدم بزرگسالی ک ما توش قدم میزاریم تو همین خستگیا خلاصه میشع . آشپزی کنی ،کار کنی،مرتب کنی ،جارو بکشی ظرف بشوری با اینکه داری حین این کار کردنا اشک میریزی. ولی ما میدونیم ک بزرگ نشده فقط خسته شده .....
میگم کاش میشد همیشه ن ،گاهن ک خستگی تو وجودمون رخنه کرده ته نشین شده ی بند رخت بود درمیاوردیم پهنش میکردیم روش تا یکم از سنگینیش رها بشیم. کاش....
بعدش ک یکم آروم شدیم باز برمیداشتیم مث لباس میکردیم تو تنمون..
خستگی خیلی چیز بدیه.....اَمون نمیده بهت حتی اگ بمیری. شایدم خودش اونطوری تنظیم کرده وقتایی ک ما دیگ حال زندگی کردن نداریم بیاد سراغمونو کارمونو یکسره کنه . کاش حداقل اونقدری روزانه حالمون خوب بود ک اگ خستگی اومد سراغمون بتونیم باهاش کنار بیایم .....
#یلدا_نوشت
نمیدونم چرا نمیتونم.
شاید چون جمو جور کردن کار سختیه برا همین.
اما خستگیم اونقدر عمیقه ک حتی نمیدونم جسممه یا روحم ولی میدونم این #مَن زیادی دیگ بریده نا نداره . نشسته ی گوشع داره نگا میکنه ب چی و کی نمیدونم چون حتی از عادمای دورش هم بریده.
میگن بزرگ شده طرف، شایدم بزرگسالی ک ما توش قدم میزاریم تو همین خستگیا خلاصه میشع . آشپزی کنی ،کار کنی،مرتب کنی ،جارو بکشی ظرف بشوری با اینکه داری حین این کار کردنا اشک میریزی. ولی ما میدونیم ک بزرگ نشده فقط خسته شده .....
میگم کاش میشد همیشه ن ،گاهن ک خستگی تو وجودمون رخنه کرده ته نشین شده ی بند رخت بود درمیاوردیم پهنش میکردیم روش تا یکم از سنگینیش رها بشیم. کاش....
بعدش ک یکم آروم شدیم باز برمیداشتیم مث لباس میکردیم تو تنمون..
خستگی خیلی چیز بدیه.....اَمون نمیده بهت حتی اگ بمیری. شایدم خودش اونطوری تنظیم کرده وقتایی ک ما دیگ حال زندگی کردن نداریم بیاد سراغمونو کارمونو یکسره کنه . کاش حداقل اونقدری روزانه حالمون خوب بود ک اگ خستگی اومد سراغمون بتونیم باهاش کنار بیایم .....
#یلدا_نوشت
۹.۵k
۲۹ تیر ۱۴۰۳