هبوطمیدهم مستی به دلها گرچه مستورم ز چشم

هبوط.....می‌دهم مستی به دل‌ها گرچه مستورم ز چشم
بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده‌ام

همچو نیلوفر به شاخ نسترن پیچیده‌ام...


.....دل را ببین.......
آن زمان فرا می رسد كه هر آنچه پوشیده شده، افشا خواهد شد و همه آنچه به صورت راز بوده است برای همگان آشکار خواهد شد. هرچه در تاریکی گفته ای، در نور شنیده خواهد شد و آنچه پشت درهای بسته زمزمه کرده ای، از بالای درهای خانه ها فریاد زده می شود تا همه بشنوند.
دیدگاه ها (۵)

هبوط....بر گردن و بر دست من بر بند آن زنجیر راا..

هبوط....چون است حال بستان ای باد نوبهاریکز بلبلان برآمد فریا...

هبوط....آن خوشدلی کجا شد؟ وان دور کو که ما رادیدار می‌نمودی،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط