ظرفارو چیدم تو سینک
ظرفارو چیدم تو سینک
صدای تشکر مهمونا رو بابت شام از مامان ،و جواب دادنای مامان با وسواس تمام به تک تکشون رو میشنوم
یه لحظه یه عرق سرد کل وجودمو میگیره
چند قدم جابه جا میشم و تکیه میزنم به لب پنجره باز
یادت میوفتم باز
چقدر دلم تنگِ
میدونم چرا نیستی،تقصیر منه
....
خیلی تلاش کردم اما نشد...
خدات نبخشید منو
و وضعیتُ nبرابر بد تر کرد
مجازات من ادامه داره تا تک تک لحظات نبون تو
پ.ن دعا کن بیطاقتی کار دستم نده😩
پ.ن۲ تا فردا صبر میکنیم
پ.ن۳درست از ۸صب بیدارم و سرپا تا همین نیم ساعت پیش،اما خوابم نمیبره
پ.ن۴چرا وقتی هیچ وقت نمیخونی بازم برات مینویسم!؟؟؟؟/موقت
۱:۱۸
صدای تشکر مهمونا رو بابت شام از مامان ،و جواب دادنای مامان با وسواس تمام به تک تکشون رو میشنوم
یه لحظه یه عرق سرد کل وجودمو میگیره
چند قدم جابه جا میشم و تکیه میزنم به لب پنجره باز
یادت میوفتم باز
چقدر دلم تنگِ
میدونم چرا نیستی،تقصیر منه
....
خیلی تلاش کردم اما نشد...
خدات نبخشید منو
و وضعیتُ nبرابر بد تر کرد
مجازات من ادامه داره تا تک تک لحظات نبون تو
پ.ن دعا کن بیطاقتی کار دستم نده😩
پ.ن۲ تا فردا صبر میکنیم
پ.ن۳درست از ۸صب بیدارم و سرپا تا همین نیم ساعت پیش،اما خوابم نمیبره
پ.ن۴چرا وقتی هیچ وقت نمیخونی بازم برات مینویسم!؟؟؟؟/موقت
۱:۱۸
۵۵۶
۳۱ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.