تهیونگ ویو
تهیونگ ویو
تو افکارم بودم که گوشیم زنگ خورد
ته: الوو
__:.......
ات: وای خوبام برده بدد
ته: اهیسس. خب دیگه
_::........
ته : اوکی
ته: بای
ات: چیشده
ت: میگم من ققراره برم جایی توورو میزارم خونه
ات: ن ن
ته: وااا
ات: منم میام قول میدم تو ماشین میمونم
ته: خب چرا
ات : نمیخوام برم خونه
ته: حله.فقط نبینمت از ماشین خارج شی
ات: مگه چیکار میکین
ت: چیزایی که تو زورت نمیرسه
ات: من هنرای رزمی بلدم
ته: عه؟... اوم خب هر چی نیا بیرون
ات: چش ( ذوق
ته: پاشو
رفتیمتو ماشیین
ا: من میخوابم
ته: باشه
وقتی ات خوابید منم بد از ۴۵ دقیقه رسیدم ب مکان
یکی بر گشت بم گف که انبار دزدی شده و جونگ کوکم اونجا بود
اع۱ابب خورده ولی نباید بروز بدم
این چتد روز کارام عقب مونده
بخواطر ات و مادر بززگ
۰
تو افکارم بودم که گوشیم زنگ خورد
ته: الوو
__:.......
ات: وای خوبام برده بدد
ته: اهیسس. خب دیگه
_::........
ته : اوکی
ته: بای
ات: چیشده
ت: میگم من ققراره برم جایی توورو میزارم خونه
ات: ن ن
ته: وااا
ات: منم میام قول میدم تو ماشین میمونم
ته: خب چرا
ات : نمیخوام برم خونه
ته: حله.فقط نبینمت از ماشین خارج شی
ات: مگه چیکار میکین
ت: چیزایی که تو زورت نمیرسه
ات: من هنرای رزمی بلدم
ته: عه؟... اوم خب هر چی نیا بیرون
ات: چش ( ذوق
ته: پاشو
رفتیمتو ماشیین
ا: من میخوابم
ته: باشه
وقتی ات خوابید منم بد از ۴۵ دقیقه رسیدم ب مکان
یکی بر گشت بم گف که انبار دزدی شده و جونگ کوکم اونجا بود
اع۱ابب خورده ولی نباید بروز بدم
این چتد روز کارام عقب مونده
بخواطر ات و مادر بززگ
۰
۱۱.۴k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.