حواسم را می گذارم در دستانت

حواسم را، می گذارم در دستانت
پرتش کن، هر جا که خواستی
تا ببینی
هر کجا که باشد،
خودش را باز هم، می رساند به تو...!
حالا بنشین و از قصه ی نرسیدن، برای من بگو!
آب، مدت هاست که از سر من گذشته!
حالا، چه باشی،
چه نباشی،
این حواس که هیچ
این من،
شش دانگ،
پیش توست.

💎
دیدگاه ها (۳۶)

بیا احساسمان را به موقع بگوییم همین حالا که درگیرش هستیم هم...

ﺩِﻟـــــــــــــــــــــــــــﻢ “ﺑــﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫــــﺪ ……….ﺑـ...

از فنجان های دلم ...بیا و یک جرعه ...دلتنگی ام را بنوش ...با...

حســـــودم....آنقدرحسود که‌ دق مےکنم ڪسـے سمتتـــــ بیـایدڪس...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

سناریو BTS درخواستی

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط