یه دهه شصتی میدونه چطور

یه دهه شصتی میدونه چطور
میشه با یه نیم نگاه یه عمر و باخت
چجوری میشه یه هفته نیمرو خورد
چجوری یه قایق کاغذی ساخت
واسه یه دهه شصتی همیشه
قیمت یه دل خوش نجومی بود
تنها جای امن واسه ابراز عشق
یه باجه تلفن عمومی بود!
قانع و راضی به زندگی بودیم
بازیمون الک دولک... بیخ دیواری
کل دنیا رو می گشتیم تو یه ربع
با هواپیمای توی آتاری...!
زندگی برای ما یه شوخی بود
تو دل جنگ و گرونی و کوپن
به ما تنها مُرده باد و یاد دادن!
آدمای خوب پشت میکروفن!!
همیشه شنگول و منگول می شدیم
هیشکسی تو قصه نقش گرگ نشد
واسه ما دهه ی شصتیا هنوز
هیشکی مثل گالیور بزرگ نشد
آخرین نسل تو کوچه مرد شدن
نسل پرسه های پاک و پنهونی
نسل دیوونه ی شعر و سینما
دیدن فیلمای غیر قانونی
نسلی که بارون ترس و دلهره
همه ی آرزو هاشو برد و شست
آخرین نسلی که نامه می نوشت
حال ما رو میدونه صندوق پست!
نسل دخترک های خجالتی
زیر مانتو روسری های سیاه
عاشق سوار یه اسب سپید
که یه شب میرسه از اونور ماه
نسل پاک پسرای در به در
نسلی که با زخم و گریه قاطی شد
نسلی که قبل خانوم معلمش
عاشق عکس سرینتی پیتی شد!
از یه دنیای بد و سیاه سفید
رسیدیم به دنیای رنگی و مُد
تا اومدیم عشق و تجربه کنیم
همه رنگای جهان سیاسی شد
حالا تو دنیای وای فای و موبایل
ما دهه شصتیا غریبه ایم
دنیا زود برای ما قدیمی شد
انگار اشتباه به دنیا اومدیم
ما هنوز عاشق اون خیابونیم
کوچه ای که تا تهش قدم زدیم
هنوزم دلامونو می لرزونه
هر یه آهنگِ " قمیشیِ " قدیم
بخشی از سادگی و درد و میخوایم
با یه خود سانسوری تحریف بکنیم
شاید اینجوری برای بچه‌ها
بشه قصه مونو تعریف کنیم :
یه دهه شصتی میدونه چطور
میشه با یه نیم نگاه یه عمر و باخت
چجوری میشه یه هفته نیمرو خورد
چجوری یه قایق کاغذی ساخت


#شایان_جعفرنژاد
#دهه_شصت
دیدگاه ها (۱۳)

سلطانیعنی اگر یک ماده کرگدن چغر با آن پوست کلفتش دنبال شوهر ...

نسل من به همه چیز عادت داشت.جنگ، بمباران، موشک باران، سرما؛ ...

او آن سوی قبر نشسته بود و من این سوی قبر.باز هم باران میامد....

سربازی گُل است :")ممدآقا، همشهری گل، ان شاالله روزای سربازی ...

اونایی که حق مردم رو میخورید یک روزی بد جوری پس میدی

𝗇︎𝖺𝗏︎𝖺 ː:قلعه کـ نی تو چرا نمیمیری چرا تموم نمیشی مرتیکه چرا...

yek tarafe part : 4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط