تک پارتی سوروس=
تک پارتی سوروس=
وقتی باهم قهرید
(هردو سال سومی هستید)
سوروس به ا/ت چشم دوخته بود و با خودش میگفت
☆اون واقعا زیباست
~سوروس مشکلی پیش اومده
اسنیپ سرش رو برگردوند و چشمش به ارشد گروه اسلیترین خورد
☆نه مشکلی نیست
و دوباره میخواست به ا/ت نگاهی بندازه ولی...ا/ت رفته بود
اسنیپ از روی صندلی اش بلند شد و به سمت دوست ا/ت(سوفیا) رفت
☆ا/ت کجاست؟
"اون رفته برج نجوم
اسنیپ همیشه از نگاه های اون دختر بدش میومد چون میدونست که عاشق اونه ولی اون دوستش نداشت
" وایسا، سوروس ا/ت گفت که نمیخواد ببینتت
☆خودم میدونم
و به سمت برج نجوم به راه افتاد
....(برج نجوم)....
♡شفق قطبی واقعا زیباست و شبیه سوروسه
♡چی نه نه اون دیگه تو رو دوست نداره پس تمومش کن
و به ماه خیره شدم و خندیدم
....(اتاق ا/ت)....
-سوفیا، چیکار میکنی؟
"باید برم ببینم سوروس با ا/ت چیکار داشت
-ولی تو که راجب رابطه اونا میدونی
" یعنی داری طرف اونو میگیری
-نه معلومه که...
"حالا هرچی من رفتم
و به راه افتاد...
وقتی از پله های برج نجوم بالا رفت چشمش به سوروس افتاد که به ا/ت نگاه می کرد
☆اون واقعا زیبا میرقصه
بعد جلوی دهانش رو گرفت
ا/ت متوجه حضور سوروس شد و مچ پاش پیچ خورد
سوروس به سمتش رفت
☆ا/ت حالت خوبه؟
♡تو اونجا چیکار می کردی
☆الان این مهم نیست
و ا/ت رو کول کرد
☆ا/ت؟
♡بله
☆حالا آشتی
♡من اصلا قهر نبودم
و باخنده به سمت اتاق ا/ت رفتند، سوروس تمام مدت از ا/ت مراقبت می کرد
وقتی باهم قهرید
(هردو سال سومی هستید)
سوروس به ا/ت چشم دوخته بود و با خودش میگفت
☆اون واقعا زیباست
~سوروس مشکلی پیش اومده
اسنیپ سرش رو برگردوند و چشمش به ارشد گروه اسلیترین خورد
☆نه مشکلی نیست
و دوباره میخواست به ا/ت نگاهی بندازه ولی...ا/ت رفته بود
اسنیپ از روی صندلی اش بلند شد و به سمت دوست ا/ت(سوفیا) رفت
☆ا/ت کجاست؟
"اون رفته برج نجوم
اسنیپ همیشه از نگاه های اون دختر بدش میومد چون میدونست که عاشق اونه ولی اون دوستش نداشت
" وایسا، سوروس ا/ت گفت که نمیخواد ببینتت
☆خودم میدونم
و به سمت برج نجوم به راه افتاد
....(برج نجوم)....
♡شفق قطبی واقعا زیباست و شبیه سوروسه
♡چی نه نه اون دیگه تو رو دوست نداره پس تمومش کن
و به ماه خیره شدم و خندیدم
....(اتاق ا/ت)....
-سوفیا، چیکار میکنی؟
"باید برم ببینم سوروس با ا/ت چیکار داشت
-ولی تو که راجب رابطه اونا میدونی
" یعنی داری طرف اونو میگیری
-نه معلومه که...
"حالا هرچی من رفتم
و به راه افتاد...
وقتی از پله های برج نجوم بالا رفت چشمش به سوروس افتاد که به ا/ت نگاه می کرد
☆اون واقعا زیبا میرقصه
بعد جلوی دهانش رو گرفت
ا/ت متوجه حضور سوروس شد و مچ پاش پیچ خورد
سوروس به سمتش رفت
☆ا/ت حالت خوبه؟
♡تو اونجا چیکار می کردی
☆الان این مهم نیست
و ا/ت رو کول کرد
☆ا/ت؟
♡بله
☆حالا آشتی
♡من اصلا قهر نبودم
و باخنده به سمت اتاق ا/ت رفتند، سوروس تمام مدت از ا/ت مراقبت می کرد
۱۲.۴k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳