رمان حامیم
رمان حامیم
پارت۴
حامیم رفت خونع و بعد از نیم ساعت اومد
فرید: بچه ها ساعت چنده؟
عسل: ۱۲ و نیم
حامیم: بگیرد بخوابید تا ۶ و نیم بعد بیدار میشیم راه می افتیم
ساعت ۶ و نیم:
حامیم: بچه ها بلند شید جم و جور کنید بریم
عسل: کنسرت ساعت چنده؟
حامیم: دو تا سانس داریم غروب یکی ۶ تا ۸ بعدشم ۸ تا ۱۱ شب خونه هم اجاره کردم تا اونموقع بمونیم یکم تمرین کنیم
نیم ساعت بعد:
راه افتادن
تو ماشین:
باران: بچه ها یه قهوه فوری بزنم خابتوننگیره؟
حامیم: بی زحمت بزن( حامیم پشت فرمون بود)
۴ ساعت بعد( ۱۱ صبح)
رسیدن چالوس
داخل ویلا:
حامیم: بچه ها ی چایی بخوریم بعد شروع کنیم یکم تمرینکنیم
باران: لیست اهنگارو بیارید من نگاهکنم
حامیم: از جیبش در اورد: بیا عزیزم
باران: عه این آهنگو ک دیروز دادیم بیرون گذاشتی تو لیست😐
حامیم: خوبه ک یکم اذیتشون کنیم
بچه ها: 😂😂
ادامه دارد...
پارت۴
حامیم رفت خونع و بعد از نیم ساعت اومد
فرید: بچه ها ساعت چنده؟
عسل: ۱۲ و نیم
حامیم: بگیرد بخوابید تا ۶ و نیم بعد بیدار میشیم راه می افتیم
ساعت ۶ و نیم:
حامیم: بچه ها بلند شید جم و جور کنید بریم
عسل: کنسرت ساعت چنده؟
حامیم: دو تا سانس داریم غروب یکی ۶ تا ۸ بعدشم ۸ تا ۱۱ شب خونه هم اجاره کردم تا اونموقع بمونیم یکم تمرین کنیم
نیم ساعت بعد:
راه افتادن
تو ماشین:
باران: بچه ها یه قهوه فوری بزنم خابتوننگیره؟
حامیم: بی زحمت بزن( حامیم پشت فرمون بود)
۴ ساعت بعد( ۱۱ صبح)
رسیدن چالوس
داخل ویلا:
حامیم: بچه ها ی چایی بخوریم بعد شروع کنیم یکم تمرینکنیم
باران: لیست اهنگارو بیارید من نگاهکنم
حامیم: از جیبش در اورد: بیا عزیزم
باران: عه این آهنگو ک دیروز دادیم بیرون گذاشتی تو لیست😐
حامیم: خوبه ک یکم اذیتشون کنیم
بچه ها: 😂😂
ادامه دارد...
۲.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.