میشه یه سناریو بزاری که ازدواج اجباری داشتین ولی اونا دوس
میشه یه سناریو بزاری که ازدواج اجباری داشتین ولی اونا دوستت داشتن و سر یه قضیه ای برادرت جلوی همه میزنه تو گوشِت واکنششون
"درخواستی"
(هیونگ لاین)
نامجون: هی هی! سعی نکن به کسی که برای منه بی احترامی کنی! میدونی که خیلی خوب میتونم تلافی کنم! جوری که کل زندگیت رو بابتش از دست بدی!
سوکجین: فقط یه بار دیگه دستت روی ا.ت بلند شه.. زندگیت رو به فاک میدم! ا.ت الان جزو خانواده منه! دور شو ازش!
یونگی: فَکِش رو منقبض میکنه وبا خنده های عصبیش حرف میزنه: چه غلطی کردی؟ میتونم بهت رحم کنم و به جای شکستن گردنت تک تکِ استخونات رو با دستای خودم خرد کنم!!
هوسوک: ابروش رو بالا میندازه و با صدای بم حرف میزنه: آها که اینطور...خودت انتخاب کن...بفرستمت سینه قبرستون؟ یا کاری کنم خودت با پای خودت زندگیت رو تموم کنی؟ یه گزینه دیگه هم دارم..انقد بزنمت تا خون بالا بیاری! سگِ احمق!
"درخواستی"
(هیونگ لاین)
نامجون: هی هی! سعی نکن به کسی که برای منه بی احترامی کنی! میدونی که خیلی خوب میتونم تلافی کنم! جوری که کل زندگیت رو بابتش از دست بدی!
سوکجین: فقط یه بار دیگه دستت روی ا.ت بلند شه.. زندگیت رو به فاک میدم! ا.ت الان جزو خانواده منه! دور شو ازش!
یونگی: فَکِش رو منقبض میکنه وبا خنده های عصبیش حرف میزنه: چه غلطی کردی؟ میتونم بهت رحم کنم و به جای شکستن گردنت تک تکِ استخونات رو با دستای خودم خرد کنم!!
هوسوک: ابروش رو بالا میندازه و با صدای بم حرف میزنه: آها که اینطور...خودت انتخاب کن...بفرستمت سینه قبرستون؟ یا کاری کنم خودت با پای خودت زندگیت رو تموم کنی؟ یه گزینه دیگه هم دارم..انقد بزنمت تا خون بالا بیاری! سگِ احمق!
۲۸.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.