می دانم بیاد می اوری

می دانم بیاد می اوری
روزی که دمنوش های هل و گلابت را پس زد
من از این دست و جام
قهوه قجر نوشیده ام

#امیرعلی_قربانی
#چکامه_های_باران

https://t.me/chekamehaibaran
دیدگاه ها (۱)

اگر این پیری به تاراج نبردجوانیم را کودکی ها اغاز خواهم کرد#...

عاصی کردی تمام واژگان راچگونه کنار هم ایند تا در دل تو بنشی...

خسرو بی خبر از دل شیرینشرویا ی شیرین " پیراهنی بر تنش شور را...

خاک سردسنگ سختاب شوربرف و کولاکزمین را می گویماینچنین اگر بو...

ای غم! تو با این کاروان ِ سوگواران تا کجا همراه می آیی ؟ دیگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط