تنفرتاعشق

#تنفر_تا_عشق
#پارت_67
#اد_جئون

کوک:ا..ات چی میگی(خندهه
ات:خیلی خری ،همه رو شنیدم حالا کیو میخای بکنی جناب جئون؟

بعد این حرفم همه زدن زیر خنده

ات:نخندیناااا جواب منو بدین

کوک:کردن چیه خوبی ت؟(خنده

ات:خدم شنیدم چرا دروغ میگی

کوک:اها اون چیز خاصی نبود
ات:یعنی چی ک چیز خاصی نبود ؟

ته:وایی ات چه گیری تو

ات:ت ساکت بجای اینکه جلوشو بگیری داری باهاش همکاری میکنی ؟؟

جیمین:ات کوک میخاد برای ی کاری 6 ساعت بره پاریس

ات:دروغ نگو خدم شنیدم گفت چر من بکنم

جیمین :خوب منظورش این بود که چر من این کارو بکنم

ات:مطئنین دیگه

جیمین:،ارع

ات:فقط بفهمم ک...

ته:میخاین ما بریم بیرون خدتون حلش کنین؟؟

ات،:یاا چق...

کوک:اره برین بیرون

همه رفتن بیرون و فقط منو کوک موندیم
منم میخاست برم بیرون که پاشد اومد طرفم

میخاستم درو بازکنم برم ک با ی دستش درو بست

کوک:برگرد ببینمت
ات:میش برم؟
کوک:ن برگرد

برگشتم خیلی جدی نگام کرد

کوک:ب کی گفتی خر؟

هه فکر کرده الان ازش میترسماا

ات:ب تو(تخس

کوک پوزخندی از تخس بودن دخترکش زدو بلندش کردو گزاشت رو شونس ب سمت میز کارش برد

ات:بزارم زمیننن

کوک:صدا نشنوم(اسپنک

ات رو رو میز گزاشت و دستاش رو دو طرف ات قرار داد و ب سمت صورتش خم شد

(یعنی ی دستش اینور ات ی دستش اونور ات)

کوک:خب خب کی خره خانم جئون؟
ات:شما اقای جئون

کوک که دید ات مغرور تر از این حرفاس لباش رو رو لبای ات گزاشت محکم مکید و همینطور گاز محکمی از لبای دخترک گرفت

بعد از ات جداشد

دوبارع از ات پرسید
کوک:الان خر کیه؟

ات :تو دیگه
فکر میکرد اون گاز محکم اثر داره ولی خب نداشت

بدون حرفی با ی دستش گردن ات رو گرفت و سرش رو برد ت گردن ات و گاز محکنی از گردنش گرفت که هر لحضه دردناک تر میشد

ات:عایییی غلط کردم اصن خر منم ولممم کنننن

کوک گردن ات رو ول کرد و لباش رو از گردن ات فاصله داد اما ت همون حالت لیسی ب گردن ات زدو روبروی صورتش وایستاد

و ب چهره ات ‌
اما اولین چیزی که دید لبای ات بود که بخاطر بوسه معشوقش کبود شده بود
بعد ب چشم های ات ک توش اشک جمع شده بود نگاه کرد

کوک:ع چرا گریه میکنی فندوقکم؟

ات :دردم گرفت خو

دماغشو می‌کشه بالا و چشماش رو میبنده ک اشکاش سرازیر میشع

کوک هم
.....
نظراتتون👼🏻🐾
دیدگاه ها (۰)

#تنفر_تا_عشق #پارت_68#اد_جئون کوک هم دستشو ب سمت صورت ات می...

اسماته دوست نداری نخون

بچها اسمات بزارم؟؟اخه یکیتون گفت اسمات میخاد

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

"سرنوشت "P,16...رفتیم و لبایامونو پوشیدم ... رفتیم پایین پیش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط