سختی

★سختی★
پارت ۶۷...
درسته که جونگکوک نترسیده بود ولی توانایی حرف زدن هم نداشت. اصلا
جوابی نداشت که بگه .
اون نه تنها بیرون اومده بود بلکه داشت با این کاراش به بدنش آسیب میزد .
پسر بزرگتر کمی به سمت صورنش خم شد .
_شانس آوردی که این لباسو پوشیدی و اینقدر کوچولو به نظر میرسی که دلم نمیاد کاری باهات داشته باشم وگرنه بدجوری به خاطر سرپیچیت تنبیه میشدی!
حرفای الفای رو به روش بیشتر از اینکه بترسونش باعث سرخ شدن گونه هاش میشد .
تازه یادش اومد که لباس تهیونگو پوشیده .
نگاهشو به چهره تهیونگ داد که دیگه خبری از عصبانیت توش دیده نمیشد. فرصت هیچ حرفی پیدا نکرد چون تهیونگ لباشو دوباره به بازی گرفته بود.
زبون گرم تهیونگ روی لباش کشیده میشد و بعد تیکه به تیکه لباش مکیده
میشد و در آخر با بوسه های کوچیک و نرم کارشو تموم میکرد .
بعد از چند بار بوسیده شدن دیگه میتونست هر حرکت تهیونگ رو پیش
بینی کنه .
خیلی بی پروا دستاشو دور گردن آلفاش حلقه کرد و کمی خودشو بالا کشید .
وقتی که بالاخره از هم جدا شدن صورتاشون کامال رو به روی هم قرار
داشت .
_دیگه برگرد
پسر کوچیکتر حلقه دستاشو کوچیکتر کرد و پیشونیشو به پیشونی الفاش
تکیه داد .
+برنمیگردم!
تهیونگ از جوابش شوکه شده بود. نمیفهمید این جلوه جدید و خودسر
جونگکوک از کی پیداش شده .
_دوست داری تنبیهت کنم؟
پسر نیمه امگا پوزخندی زد
تو منو تنبیه نمیکنی !
_چرا اینقدر مطمئنی؟
سوالش باعث پررنگ تر شدن پوزخند جونگکوک شد
+مگه یادت رفته تو به من قدرت دادی؟تهیونگ نگاهی به چشمها و پوزخند جونگکوک کرد.
_چیزی که به تو قدرت داده، ضعف منه. تو شدی نقطه ضعفم و منم با کمال میل قبولش کردم... پس فکر کنم حق با توئه !
دوباره بوسه ای روی لبای جونگکوک زد ولی اینبار خیلی سریع جدا شد .
_چیزی بلند نکن و زیاد زیر بارون نمون
اروم گفت و ازش دور شد .
جونگکوک دستی روی لباش، روی جای بوسه تهیونگ ، گذاشت و لبخند کمرنگی زد .
این مرد خیلی زود خودشو به جونگکوک تسلیم کرده بود .
***
تمام مدتی که اونجا بود سعی کرد به حرف تهیونگ گوش کنه ولی بازم
نتونست به بعضی چیزا بی توجهی کنه و درنهایت خودشو مشغول جابه جایی صندلی ها کرد .
میتونست تهیونگو اینجوری توجیه کنه که اون صندلی ها خیلی سبکن و فشاری بهش وارد نشده .

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

★عشقی که بهم دادی★پارت۶۹... و-ولی چرا؟ جیمین با احتیاط پرسید...

پروف عوض شد پرنسسا 😽🧡

★عشقی که بهم دادی★پارت ۶۸..._واسه چی اونوقت؟ واقعیتش یونگی و...

black flower(p,249)

black flower(p,288)

black flower(p,243)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط