خودت رو خوب معرفی کن

خودت رو خوب معرفی کن
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که نا آگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بی راه گفتن کرد.
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت مادمازل من لئون تولستوی هستم.
زن که بسیار شرمگین شده بود عذر خواهی کرد و گفت چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟
تولستوی در جواب گفت شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید.
دیدگاه ها (۱)

سلام. دو کس دشمن ملک ودینند :پادشاه بی حلم و زاهد بی عمل ..گ...

فی حقیقت العشق <مونس العاشق>عرفا .محبت چون به غایت رسد، آن ر...

حرف بزن حرف بزن سال هاستتشنه ی یک صحبت طولانی ام

اینجا مهم نیست کجاستبی توهمه جا دور است...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط