گاهی پر از حرفی اما نمی دانی از کجا باید شروع کنی

گاهی پر از حرفی اما نمی دانی از کجا باید شروع کنی...
گاهی وقت ها کاری از کتاب های روی میز و حرف های شاعرانه اطرافیانت هم بر نمی آید
گاهی باید خاطراتت را هر طور که شده از گوشه و کنار ذهنت جمع و جور کنی
باید دوباره برگردی به روزهای دور و به عطرهای بهار نارنجی که هر صبح پشت پنجره انتظارت را می کشیدند...
ویا کمی عقب تر....
به همان روزهایی که هیچ دریایی رنگ هیچ اسکله ای به خود من دیده بود....
و هیچ جاده ای هنوز طعم همسفر شدن با غریبه ای رو نمی دانست.
گاهی باید به یاد بیاوری تعداد روزهایی را که پشت پنجره دعا خواندی باران ببارد... طوفان شود تا تمام جاده ها را ببندد و نفر بهانه پیدا کنی و بگویی نگرانی....

گاهی باید قبول کنی خاطرات آنقدرها هم بی رحم نیستند بلکه بهترین راهند برای وقتهایی که پر از حرفی....

تو را می برند به دنیایی پر از روزهای مابو تکرار نشدنی, همان روزهایی که یک ساحل را برای همیشه از آن تو کرد تا جرأت پیدا کنی و تمام روزهای بارانی ات را کنارش بسازی .

گاهی به خودت میایی و می بینی که چند سالی هست و می بینی که چند سالی هست از تمام خاطراتش دور شده ای اما هنوز آن ساحل را به نام همان خاطراتش می شناسی.


#رادیو_هفت
#رادیو_هفت_انقضا_ندارد
دیدگاه ها (۱۰)

مگر نه هیمه ی عشقم؟ مرا بسوزانید!ولی در آتش آن چشم ها بسوزان...

قصه به هر که می‌برم فایده‌ای نمی‌دهدمشکل درد عشق را حل نکند ...

دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین !!!سینه را ساختی از ...

چرا دوستت دارم؟از گلوله نمی پرسند از کجا آمدهمعذرت هم نمی خو...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط