رسم روزگار است دیگر

رسم روزگار است دیگر…
از یک دست تقدیم میکند…
و از دست دیگر…
به زور از چنگت بیرون میکشد…
دیدگاه ها (۱)

یار دربر است و فاصله ، هر قدمش آه چنین است که می گویند : خر...

مانده ام میان شوق دیدار و هراس نبودن فردایت ... کاش میدانستی...

غزل غزل از چشمان تو شعر می ریزد ذره ذره بر دل نفرین شده ام ...

تو برو ، من هم برای اینکه راحت بروی میگویم :باشد ، برو خیالی...

رسم روزگار💔💔💔😔

هعــــــــــــــــــی، این رسم روزگار نیست به ولله 💔🗿🚬#طنز

پیشرو تقدیم میکند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط