همین الان از هیئت برگشتم

همین الان از هیئت برگشتم...
اقای روضه خون می گفت:امشب شب رقیه بنت الحسین...
همون رقیه ای که تو سن سه سالگی حسین و از دست داد...
گفت:یک دقیقه چشاتو ببند...رقیه رو پیش خودت تصور کن...تصور کن به پاهاش که تاول زده نگاه می کنی...دلت براش کباب نمیشه...
اروم پاشو بیار بالا،دستتو بکش رو تاولای پاش...روی تاول های پاشو ببوس...
بچه ی سه ساله یتیم شد...
تصور کن کنارشی...بگو یا حسین...
امشب رقیه نمیزاره دست خالی برگردی...پس دعایی داری حاجتی داری بگو..
الکی که نیست رقیه است!دختر حسین...
دیدگاه ها (۸)

دختـــــر:ازتـــــو متنفرم↯تودلش:روانیتـــــم↻پســـــر:به در...

شهریور هم رفتارشعاشقانه است..فقط ادعا می کند گرم است ..دیدی ...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝒑𝒂𝒓𝒕 ²²+خب.... _من مهمونم رو تخت دو نفره می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط