رمان_عشق_شیطانی

P : 8

جیمین (رو به بادیگارد هاش) : بگیرید مثل سگ بزنیدش تا جایی که دیگه نفس بالا نیاد
بادیگارد 1 جیمین : هی پسر این فوق العادست
بادیگارد 2 جیمین : منم اینطور فکر میکنم(لبخند شیطانی)

(جیمین از اتاق رفت بیرون و بادیگارد ها شروع کردن به کتک زدن ته )

ته : ن..نکنید... لطفاً نکنید
بادیگارد 1 جیمین : حرف اضافی نباشه

(بادیگارد ها همینجوری شروع میکردن به مشت زدن به ته)

ته : لطفاً دیگه نفسم بالا نمیاد
بادیگارد 2 جیمین : فکر کنم دیگه بستشه
بادیگارد 1 جیمین : منم اینطور فکر میکنم بزار برم به آقای پارک بگم کارمون تموم شد

(بادیگارد ها از اتاق رفتن بیرون و جیمین با کوک وارد اتاق شدن)

جیمین (رو به کوک) : بشین
کوک : (اشک هام با دیدن ته همینجوری میریخت)

(جیمین یه هفت تیر از کشو میز در آورد بیرون و برای هفت تیر یکی در میون خشاب پر کرد و سیلندر رو چرخوند)

جیمین (رو به کوک) : چی میشه اگه با اولین شلیک مغزش جلو چشمات نابود بشه؟
کوک : (گریه)لطفا این کار رو نکن
جیمین : من کاره ای نیستم زنده موندنش بستگی به شانسش داره

(جیمین اس//لحه رو روی سر ته گذاشت و ماشه رو کشید)
جیمین : خب وقته امتحان کردن شانسته(شلیک کردم ولی از شانسش محفظه فشنگ خالی بود)
کوک : (گریه) تروخدا دیگه شلیک نکن
جیمین : (برای بار دوم سیلندر رو چرخوندم و شلیک کردم)
ته : (چشمام رو بسته بودم)
کوک : (از شانس ته اینبار هم محفظه فشنگ خالی بود)

(کوک نزاشت به بار سوم برسه و سریع اس//لحه رو از جیمین گرفت و با اس//لحه کوبید تو سر جیمین)

کوک : (بلاخره جیمین بیهوش شد)

(کوک دست های ته رو باز کرد)

کوک : میتونی راه بری؟
ته : آ..آره..ولی یکم درد دارم
کوک : دست هاتو روی گردن من بزار

(کوک و ته از در مخفی فرار کردن و ازون جهنم دره زدن بیرون)....

ادامه دارد∞

#رمان#اسمات#فیک#تکپارتی#سناریو#گی#لزبین#همجنسگرا#استریت#بایسکشوال#تهیونگ#جونگکوک#جیمین#جین#نامجون#یونگی#جیهوپ#جنی#لیسا#جیسو#رزی#بلک_پینک#بی_تی_اس#اکسو#تی_اکس_تی#استری_کیدز#هان#بنگچان#لینو#آی_ان#فلیکس#هیونجین#سونگمین#چانگبین#کیپاپ#کره#آیدل#کیپاپر#آرمی#بلینک#موا#اکسوال#استی#هارمی#چشمک#ولگردفن#موزیک_ویدیو#پارت#کنسرت#سیگما#فمنیست#بوی#گرل#گروپ#
دیدگاه ها (۱۹)

حمایت

رمان_عشق_شیطانی

رمان_عشق_شیطانی

رمان_عشق_شیطانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط