پارت13
#پارت13
کوک :ببین توی حموم یه سوسک هس من گف ...
ا.ت :جیغغغغغغغغغغغ و پرید بغل کوک و گفت بکشش بکشششششششششش
کوک :نه نمیکشم
ا.ت با گریه چون فوبیا داره :پس نیرم پایین به شوگا اوپا بگ ...
بچه ها وقتی مثلا ا.ت یه حرفی رو کامل نمیگه و .. میادیعنی حرفشو کامل نگفته)
کوک :کشتم
ا.ت :شوگاچیکارت کردهکه اینجوری میترسی
کوک :هیچی حالا من برم بایییی
ا.ت :😐
و کوک فرار کرد
#ا.ت
وایی دیگه نمیکشم اه خیلی زندگی گوهی دارم با اینکه همیشه میخوام روی خوب و خوشحالمو نشون بدم ولی از درون دیگه میخوام خ.دکشی کنم
هم از یه طرف دارم جذب برادرام میشم هم وقتی پرورشگاه بودم یه پسری بود که منو میخواست ولی
من ازش خ.شم نمیومد و چون لات بود ازش متنفر بودم
من فقط 12سالمه اینقدر بدبختی در حق من خیلی زیاده
این چند روز اخیر بهم پیام داده و کلی تهدید کرده
واقعا دیگه خسته شدم با اینکه جند روزه اینجام ولی واقعا عاشقشون شدم
ولی سن من به عشق و عاشقی نمیخوره هعییی انگار دنیا با من نمیخواد بسازه
اون از خانواده قبلیم که معلوم نبود بچشوت بودم یا بردشون
هی تحقیر ،تحقیر،تحقیر،اینم از خانواده فعلیم که نیومده با این سنم عاشق داداشام شدم
دیگه نمیدونم چیکار کنم سعی کردم ازفاز دپرس بیام بیرون
رفتم جلوی اینه که دیدم چشمام قرمز شده و گریه کردم یکمی پودر زدم تا معلوم نشه
و یکمی رژ گونه زدم تا پوستم شاداب بشه
و رفتم پایین
پایان پارت
🌈اد بورام🌈
کوک :ببین توی حموم یه سوسک هس من گف ...
ا.ت :جیغغغغغغغغغغغ و پرید بغل کوک و گفت بکشش بکشششششششششش
کوک :نه نمیکشم
ا.ت با گریه چون فوبیا داره :پس نیرم پایین به شوگا اوپا بگ ...
بچه ها وقتی مثلا ا.ت یه حرفی رو کامل نمیگه و .. میادیعنی حرفشو کامل نگفته)
کوک :کشتم
ا.ت :شوگاچیکارت کردهکه اینجوری میترسی
کوک :هیچی حالا من برم بایییی
ا.ت :😐
و کوک فرار کرد
#ا.ت
وایی دیگه نمیکشم اه خیلی زندگی گوهی دارم با اینکه همیشه میخوام روی خوب و خوشحالمو نشون بدم ولی از درون دیگه میخوام خ.دکشی کنم
هم از یه طرف دارم جذب برادرام میشم هم وقتی پرورشگاه بودم یه پسری بود که منو میخواست ولی
من ازش خ.شم نمیومد و چون لات بود ازش متنفر بودم
من فقط 12سالمه اینقدر بدبختی در حق من خیلی زیاده
این چند روز اخیر بهم پیام داده و کلی تهدید کرده
واقعا دیگه خسته شدم با اینکه جند روزه اینجام ولی واقعا عاشقشون شدم
ولی سن من به عشق و عاشقی نمیخوره هعییی انگار دنیا با من نمیخواد بسازه
اون از خانواده قبلیم که معلوم نبود بچشوت بودم یا بردشون
هی تحقیر ،تحقیر،تحقیر،اینم از خانواده فعلیم که نیومده با این سنم عاشق داداشام شدم
دیگه نمیدونم چیکار کنم سعی کردم ازفاز دپرس بیام بیرون
رفتم جلوی اینه که دیدم چشمام قرمز شده و گریه کردم یکمی پودر زدم تا معلوم نشه
و یکمی رژ گونه زدم تا پوستم شاداب بشه
و رفتم پایین
پایان پارت
🌈اد بورام🌈
۶.۹k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.