دیدم ...
دیدم ...
خودم دیدم...
پروانه ی قشنگی ...
هی در گلوی من می رقصید....
من داشتم برای یک ستاره ...
ترانه می خواندم....
دیدم، خودم دیدم، یک قناری قشنگ، ...
از آن همه آوازتنها حنجره ترا نشانم می داد
زندگی چقدر زیباست ری را!...
دیروز نامه عزیزی از شیراز آمد...
نامه اش، زبان شقایق بود....
انگاری هرواژه...
باورکن!
هر واژه به واژه دیگر عاشق بود....
عجیب است...
من شب کور !
جهان را چه قشنگ می بینم...
خودم دیدم...
پروانه ی قشنگی ...
هی در گلوی من می رقصید....
من داشتم برای یک ستاره ...
ترانه می خواندم....
دیدم، خودم دیدم، یک قناری قشنگ، ...
از آن همه آوازتنها حنجره ترا نشانم می داد
زندگی چقدر زیباست ری را!...
دیروز نامه عزیزی از شیراز آمد...
نامه اش، زبان شقایق بود....
انگاری هرواژه...
باورکن!
هر واژه به واژه دیگر عاشق بود....
عجیب است...
من شب کور !
جهان را چه قشنگ می بینم...
۳۲۱
۱۳ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.