پارت 18 فصل 2 منه گناهکار
پارت 18 فصل 2 منه گناهکار
شوگا : چی تموم شد؟
آجوما : هیچی به اونم شیرینی دادم تمومش کرده مگه نه
ا/ت : آره آره
شوگا : شما یه چیزی رو قایم میکنید
ا/ت و آجوما : نه
شوگا : بگید ببینم چی رو قایم میکنید
ا/ت : هیچی باور کن راستی امشب قرار بود برای اون کارت بری یجایی
شوگا : بری نه بریم تو هم میای
ا/ت : آره درسته
*فلش بک به ساعت 11:30*
شوگا ویو
منتظر بودم تا ا/ت بیاد وقتی اومد خیلی خوشگل شده بود درسته استایل ساده ای بود ولی خیلی بهش میومد
ا/ت : بریم
شوگا : .....
بهم خندید
ا/ت : چیه ؟
شوگا : هیچی بریم
رفتیم سمت ماشین میخواستم سوار شم که صداش اومد
ا/ت : میشه من رانندگی کنم؟
شوگا : نه
ا/ت : لطفا
شوگا : نه
ا/ت : آره
شوگا : میگم نه
ا/ت : اما من میگم آره
شوگا : کی میخوای دست از این لجبازیا بر داری؟
ا/ت : هیچ وقت
بهش خندیدم
شوگا : فقط به کشتنمون ندی
ا/ت : من پلیسما
شوگا : اوه یادم رفته بود
بهم خندید
سوار شدیم کمربند مونو بستیم و راه افتاد
ا/ت : کجا باید برم ؟
شوگا : مستقیم برو بهت میگم
ا/ت : باشه
..................
بلاخره رسیدیم پیاده شدیم اینجا معدن انبار بود انبارای تو در تو که کنار دریا بود دستشو گرفتم
شوگا : یه وقت فکر فرار به سرت نزنه
ا/ت : گیر دادیا اگه میخواستم فرار کنم الان اینجا نبودم
شوگا : بازم محظ احتیاط
رفتیم کنار ساحل بغل یکی از انبارا وایسادیم تا بیاد
ا/ت : هنوز نگفتی چرا اومدیم اینجا
شوگا : برای قاچاق میخوام ازشون قاچاق کنم
ا/ت : چی( با داد )
شوگا : چرا داد میزنی
ا/ت : من اگه میدونستم
شوگا : حالا که نمیدونستی
ا/ت : لعنتی
تکیه داد به انبار طولی نکشید که اومدن
شوگا : سلام
مرده : به به سلام آقای مین تعجب کردم ایندفعه اومدید
شوگا : چیزی برای تعجب نیست دیشب اتفاقی افتاد نتونستم بیام
خیره شد به ا/ت
مرده : این خانم خوشگلو معرفی نمیکنی؟
ا/ت : فکر نکنم لازم به معرفی باشه
مرده : اووو باشه هر جور که راحتید
ا/ت ویو
مرتیکه فکر کرده کیه
مرده : فقط چهره ی شما یکم آشناس
ا/ت : طبیعیه
بهم خندید و با شوگا رفتن یه گوشه و شروع کردن به انجام دادن کاراشون و حرف زدن
یه صدایی از اون طرف شنیدم نگاه کردم چیزی نبود رفتم جلوتر صدا بیشتر شد هر چی میرفتم جلوتر صداها بیشتر میشد وقتی صدا قط شد منم وایسادم به دورو بر نگاه کردم چیزی نبود یهو یکی جلوی دهنمو گرفت و چسبوندم به یکی از انبارا خواستم کاری بکنم که با حرفی که زد سرجام خشک شدم
مرده : نترس کاریت ندارم...کاری نکن من فقط یه چیزی میخوام
اینو که گفت همه جا سیاه شد و دیگه هیچی ندیدم
پایان فصل 2
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
اسلاید دوم : لباس ا/ت م. قع رفتن به مکان قاچاق
اسلاید سوم : لباس شوگا موقع رفتن به مکان قاچاق
شوگا : چی تموم شد؟
آجوما : هیچی به اونم شیرینی دادم تمومش کرده مگه نه
ا/ت : آره آره
شوگا : شما یه چیزی رو قایم میکنید
ا/ت و آجوما : نه
شوگا : بگید ببینم چی رو قایم میکنید
ا/ت : هیچی باور کن راستی امشب قرار بود برای اون کارت بری یجایی
شوگا : بری نه بریم تو هم میای
ا/ت : آره درسته
*فلش بک به ساعت 11:30*
شوگا ویو
منتظر بودم تا ا/ت بیاد وقتی اومد خیلی خوشگل شده بود درسته استایل ساده ای بود ولی خیلی بهش میومد
ا/ت : بریم
شوگا : .....
بهم خندید
ا/ت : چیه ؟
شوگا : هیچی بریم
رفتیم سمت ماشین میخواستم سوار شم که صداش اومد
ا/ت : میشه من رانندگی کنم؟
شوگا : نه
ا/ت : لطفا
شوگا : نه
ا/ت : آره
شوگا : میگم نه
ا/ت : اما من میگم آره
شوگا : کی میخوای دست از این لجبازیا بر داری؟
ا/ت : هیچ وقت
بهش خندیدم
شوگا : فقط به کشتنمون ندی
ا/ت : من پلیسما
شوگا : اوه یادم رفته بود
بهم خندید
سوار شدیم کمربند مونو بستیم و راه افتاد
ا/ت : کجا باید برم ؟
شوگا : مستقیم برو بهت میگم
ا/ت : باشه
..................
بلاخره رسیدیم پیاده شدیم اینجا معدن انبار بود انبارای تو در تو که کنار دریا بود دستشو گرفتم
شوگا : یه وقت فکر فرار به سرت نزنه
ا/ت : گیر دادیا اگه میخواستم فرار کنم الان اینجا نبودم
شوگا : بازم محظ احتیاط
رفتیم کنار ساحل بغل یکی از انبارا وایسادیم تا بیاد
ا/ت : هنوز نگفتی چرا اومدیم اینجا
شوگا : برای قاچاق میخوام ازشون قاچاق کنم
ا/ت : چی( با داد )
شوگا : چرا داد میزنی
ا/ت : من اگه میدونستم
شوگا : حالا که نمیدونستی
ا/ت : لعنتی
تکیه داد به انبار طولی نکشید که اومدن
شوگا : سلام
مرده : به به سلام آقای مین تعجب کردم ایندفعه اومدید
شوگا : چیزی برای تعجب نیست دیشب اتفاقی افتاد نتونستم بیام
خیره شد به ا/ت
مرده : این خانم خوشگلو معرفی نمیکنی؟
ا/ت : فکر نکنم لازم به معرفی باشه
مرده : اووو باشه هر جور که راحتید
ا/ت ویو
مرتیکه فکر کرده کیه
مرده : فقط چهره ی شما یکم آشناس
ا/ت : طبیعیه
بهم خندید و با شوگا رفتن یه گوشه و شروع کردن به انجام دادن کاراشون و حرف زدن
یه صدایی از اون طرف شنیدم نگاه کردم چیزی نبود رفتم جلوتر صدا بیشتر شد هر چی میرفتم جلوتر صداها بیشتر میشد وقتی صدا قط شد منم وایسادم به دورو بر نگاه کردم چیزی نبود یهو یکی جلوی دهنمو گرفت و چسبوندم به یکی از انبارا خواستم کاری بکنم که با حرفی که زد سرجام خشک شدم
مرده : نترس کاریت ندارم...کاری نکن من فقط یه چیزی میخوام
اینو که گفت همه جا سیاه شد و دیگه هیچی ندیدم
پایان فصل 2
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
اسلاید دوم : لباس ا/ت م. قع رفتن به مکان قاچاق
اسلاید سوم : لباس شوگا موقع رفتن به مکان قاچاق
۹۸.۷k
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.