رمان شوتو
رمان شوتو
پارت 19
وقتی من خواب بودم شوتو به هوش اومد و بهم نگاه کرد
شوتو: هع خوابش برده مگه خودش نبود دعوا راه انداخت
بعد من رو برداشت و رو تخت گذاشت
شوتو: ببین چه جوریم خوابیده
بعد خودشم اومد و پیشم خوابید تازه از خواب بیدار شده بودم که یکی دستگیره درو چرخوندو در رو باز کرد و میدوریا اومد داخل همین که منو شوتو رو روی یه تخت دید خشکید و گفت ببخشید من میرم بیرون بعد رفت و در رو بست
با صدای بستن درش شوتو بیدار شد
منم همین که پاشد محکم بغلش کردم و زدمزیر گریه
شوتو هم بدون اینکه چیزی بگه دستشو گذاشت رو سرمو نوازشم کرد
ا/ت: شوتوو•••ببخشیید(با گریه)
شوتو: نه چیزی نیست که بخوای به خاطرش معذرت بخوای(بایه لبخند کوچیک رو لباش)
ا/ت: نهه نمی تونم خودمو ببخشم(با گریه)
شوتو: ای بابا لوس نشو دیگه
ا/ت: باشهه(با گریه)
شوتو: ولی هنوزم لوس بازی در میاری
ا/ت: نههه لوس بازی در نمیارمم(هم چنان با گریه)
پارت 19
وقتی من خواب بودم شوتو به هوش اومد و بهم نگاه کرد
شوتو: هع خوابش برده مگه خودش نبود دعوا راه انداخت
بعد من رو برداشت و رو تخت گذاشت
شوتو: ببین چه جوریم خوابیده
بعد خودشم اومد و پیشم خوابید تازه از خواب بیدار شده بودم که یکی دستگیره درو چرخوندو در رو باز کرد و میدوریا اومد داخل همین که منو شوتو رو روی یه تخت دید خشکید و گفت ببخشید من میرم بیرون بعد رفت و در رو بست
با صدای بستن درش شوتو بیدار شد
منم همین که پاشد محکم بغلش کردم و زدمزیر گریه
شوتو هم بدون اینکه چیزی بگه دستشو گذاشت رو سرمو نوازشم کرد
ا/ت: شوتوو•••ببخشیید(با گریه)
شوتو: نه چیزی نیست که بخوای به خاطرش معذرت بخوای(بایه لبخند کوچیک رو لباش)
ا/ت: نهه نمی تونم خودمو ببخشم(با گریه)
شوتو: ای بابا لوس نشو دیگه
ا/ت: باشهه(با گریه)
شوتو: ولی هنوزم لوس بازی در میاری
ا/ت: نههه لوس بازی در نمیارمم(هم چنان با گریه)
۳.۱k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.