عشق دوباره پارت ۱۰

من رفتم پیش اعضا و بهشون سلام دادم و بغلشون کردم.
+ا.ت بیا اینجا(با عصبانیت )
-اوک.
من رفتم پیش جونگ کوک.
من محکم کشید طرف خودش.
هممون نشستیم.
× اممممممم......خببببب.....میخواستم یه چیزی بگم.
-چی؟
من..... من قراره به زودی برم..... سربازی
-چی (با بغض)
×ببخشید ناراحتتون کردم
من بلند شدم و رفتم سمت در .
صدای جونگ کوک رو شنیدم
+جیمین پاشو برو پیشش باهاش حرف بزن
جیمین: خودت بری بهتر نیس؟
+جیمینننننننن
جیمین :باشه باشه
جیمین اومد پیشم .
جیمین: ا.ت، منم ناراحتم
-ولی جیمین...(با گریه)
جیمین : بیا بغلم
رفتم بغل جیمین و کلی تو بغلش گریه کردم
نامجون اومد.
×جیمین تو برو.
جیمین :اوک
×ا.ت
-........
×ا.ت؟
-نامجوناااااا(گریه)
×ا.ت بخدا نمی خواستم ناراحتت کنم
-دلم برات تنگ میشه
×منم دلم برات تنگ میشه
-نامجونا تو خیلی کمکم کردی ، روزهایی که حالم خوب نبود پیشم بودی و میتونستم حرفام رو بهت بگم. ولی الان قراره تا دو سال نبینمت.
×ا.ت تو سربازی رو یه سفر کوتاه تصور کن. اوک؟
-نمیتونم.
×ا.ت (با ناراحتی) خودتون تصور کنین ینی مثلا نامجون از حرف ا.ت ناراحت شده.)
-نامجونا
×بله؟
-کی قراره بری؟
×نمیدونم ولی قراره به این زودی ها برم.
-میشه بغلت کنم‌؟ (خودم حسودیم شد)
جواب نداد و منو کشید بغلش .
-(گریه)
×ا.ت دیگه گریه نکن ناراحت میشمااااا
-نامجوناااااا(با گریه)
نگاهش کردم. داشت گریه میکرد.
-هیونگگگگگ، ببخشید.
×بیا اشکامونو پاک کنیم بریم تو ، پسرا نگران میشن .
-اوک.
نامجون دستمو گرفت و رفتیم تو........


خوب بود؟
حمایت ؟
دیدگاه ها (۵)

لینام🦋@lina_1400

های :) امممم..... خواستم بگم....

https://harfeto.timefriend.net/16855436101586

پست های جدید ته ته ❤️‍🩹

چند پارتی نامجوندرخواستیپارت ۲ببخشید به خاطر چند روز تاخیر🫶ا...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

🖤مافیای من🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط