🌙تا حالا شـکار رفتی؟ میرفتـم ولی دیگه نمـیرم!
🌙تا حالا شـکار رفتی؟ میرفتـم ولی دیگه نمـیرم!
آخریـن باری که شکار رفتم شکـارگوزن بود.
خیلی گشـتم تا یه گوزن پیـدا کردم.
بهش شلیـک کردم، درسـت زدم به پاش.
وقتی بالای سـرش رسیدم هنوزجـون داشت.
با چشـماش داشت التـماس می کرد.
نفس می کشـید. زیباییش منو تسـخیر کرده بود.
حس کـردم که اون گـوزن می تونه دوست خوبی واسـم باشه.
میتونـستم نزدیک خونـه یه جای دنج واسش درسـت کنم.
خوب که فکر کـردم با خودم گفتم
که اون گـوزن واسه همیـشه لنگ میزنه
و وقتی منو ببیـنه یاد بلایی میفـته که سـرش آوردم.
از التماس چشـماش فهمیـدم بهترین لطفی که میتـونم
در حـقش بکنم اینـه که یه گلوله صاف تو قلبـش شلیک کنم.
تو هیچـوقت نمیتونی با کسـی که زخمیش کردی دوسـت باشی...
آخریـن باری که شکار رفتم شکـارگوزن بود.
خیلی گشـتم تا یه گوزن پیـدا کردم.
بهش شلیـک کردم، درسـت زدم به پاش.
وقتی بالای سـرش رسیدم هنوزجـون داشت.
با چشـماش داشت التـماس می کرد.
نفس می کشـید. زیباییش منو تسـخیر کرده بود.
حس کـردم که اون گـوزن می تونه دوست خوبی واسـم باشه.
میتونـستم نزدیک خونـه یه جای دنج واسش درسـت کنم.
خوب که فکر کـردم با خودم گفتم
که اون گـوزن واسه همیـشه لنگ میزنه
و وقتی منو ببیـنه یاد بلایی میفـته که سـرش آوردم.
از التماس چشـماش فهمیـدم بهترین لطفی که میتـونم
در حـقش بکنم اینـه که یه گلوله صاف تو قلبـش شلیک کنم.
تو هیچـوقت نمیتونی با کسـی که زخمیش کردی دوسـت باشی...
۲۰۷.۸k
۲۴ آبان ۱۴۰۰