آمدی با تاب گیسو تا که بی تابم کنی

آمدی با تاب گیسو ، تا که بی تابم کنی
زلف را یکسو زدی، تا غرق مهتابم کنی

آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من
خواستی تا درمیان شعله ها آبم کنی
دیدگاه ها (۲)

"داشتن دوست خوب غم رو از بین نمی‌بره! اما کمک می‌کنه محکم سر...

تا کی‌ دل‌ من‌ چشم‌ به‌ در داشته‌ باشد؟ای‌ کاش‌ کسی‌ از تو خ...

آنچنان کز رفتن گل، خار می ماند به جااز جوانی حسرت بسیار می م...

میان دو نگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط