رخساره نشان دادی بی دین و دلم کردی

رخساره نشان دادی بی دین و دلم کردی
بگشای خم گیسو بی طاقت و تابم کن

خواهی که در این عالم یک عمر کنم شاهی
در خیل غلامانت یک روز حسابم کن

ترسم که بر خسرو داد از تو برم آخر
شیرین دهنا رحمی بر چشم پرآبم کن
دیدگاه ها (۵)

‌‌به خنجر گر برآرند دیدگانمدر آتش گر بسوزند استخوانماگر بر ن...

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرابی وفا حالا که من افتاده ام ...

ای دوست بیا، که بی تو آرامم نیستدر بزم طرب بی‌تو می و جامم ن...

تویی از هر دو عالم آرزویمتو را چون یافتم، از خود چه جویم؟دلم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط