بسم رب الحسین
بسم_رب_الحسین
عروس و داماد ناشیانه انگشت هاشون رو بردن سمت جام عسل و با اشتیاق و بدون خوندن عواقب بعدیش انگشت ها رو فرو کردند توی عسل های خوشگل تو جام عروس فوری دوزاریش افتاد بالافاصله داماد هم فهمید چی شده خنده شون گرفته بود...عروس زیر لب با اون خنده ی شاهکار میگفت کمش کن کمش کن داماد شاید شیطونیش گرفته بود به هر حال تصمیمش این بود که تا اخر این راه رو بره،بدون توجه به درخواست های خانمش انگشت رو از جام اورد بیرون و عسل رو دور انگشت پیچید...هر دو شدید تر میخندیدند اینقدر که سر عروس از شدت خنده تکون میخورد اما هنوز داشت ملتمسانه و واقعا از داماد میخواست که عسل رو کم کنه ... داماد بامزه انگار نه انگار عسل رو برد جلوی دهن عروس و عروس که همچنان میخندید درخواستش رو تکرار میکرد داماد با همون لبخند مردانه اش گفت بخور الان میریزه رو لباست!!! (امیدوارم عمق فاجعه رو فهمیده باشید)
عروس که همچنان سرش از شدت خنده تکون میخورد دهنش رو باز کرد و....
باورتون میشه انگشتش رو نمی اورد بیرون ؟...
عروس به زور دست داماد رو کشید بیرون
باورتون میشه داماد میگفت بخور هنوز تموم نشده ؟...
متقابلا عروس هم عسل رو توی دهان همسر گذاشت و کام هم دیگه رو شیرین کردند اما داستان به این هم ختم نشد و داماد یه حرکت تاریخی دیگه زد شاید با خودش فکر کرد اون عسل های باقی مانده روی انگشتش الان حیف و میل میشه و اصرافه و.... پس انگشت مبارک رو توی دهان خودش گذاشت و کار تموم نکرده ی عروس خانم رو تموم کرد...
و باور کنید یا نه باید بگم سالن یه لحظه ساکت شد... عروس یه نگاه به جمعیت یه نگاه به داماد ... جمعیت یه نگاه به عروس یه نگاه به داماد و یهو صدای انفجار خنده های همه .... عروس در حالی که با لبخندی که بی شباهت به دو نقطه دی نبود به جمعیت نگاه کرد ودست داماد رو که توی دهن خودش داشت تکون میخورد به زور و با این جمله بسهههه دیگه ... کشید بیرون ... نمیدونم شاید شما قبلا دیده باشید چنین چیزی رو ولی من واقعا تو بچه مذهبیا هیچ وقت ندیده یودم و کلی لذت بردم از دیدن این حس عاشقانه ی جاری بین این عزیزای دل... حسشون واقعا جاری یود توی رفتارشون نه ادا بود نه اصول...نه نقش و نه بازی .... حقیقی حقیقی... دو تا بچه مذهبی عاشق که رفتارشون هرچی یود از ته قلبشون بود... برای همه تون احترام قائلم و خوشحالم که با قشر مذهبی و مقید جامعه در ارتباطم تا شاهد عشق بازی حقیقی و پاکشون به این صورت باشم ... خدایا حافظ عشقمون باش
عروس و داماد ناشیانه انگشت هاشون رو بردن سمت جام عسل و با اشتیاق و بدون خوندن عواقب بعدیش انگشت ها رو فرو کردند توی عسل های خوشگل تو جام عروس فوری دوزاریش افتاد بالافاصله داماد هم فهمید چی شده خنده شون گرفته بود...عروس زیر لب با اون خنده ی شاهکار میگفت کمش کن کمش کن داماد شاید شیطونیش گرفته بود به هر حال تصمیمش این بود که تا اخر این راه رو بره،بدون توجه به درخواست های خانمش انگشت رو از جام اورد بیرون و عسل رو دور انگشت پیچید...هر دو شدید تر میخندیدند اینقدر که سر عروس از شدت خنده تکون میخورد اما هنوز داشت ملتمسانه و واقعا از داماد میخواست که عسل رو کم کنه ... داماد بامزه انگار نه انگار عسل رو برد جلوی دهن عروس و عروس که همچنان میخندید درخواستش رو تکرار میکرد داماد با همون لبخند مردانه اش گفت بخور الان میریزه رو لباست!!! (امیدوارم عمق فاجعه رو فهمیده باشید)
عروس که همچنان سرش از شدت خنده تکون میخورد دهنش رو باز کرد و....
باورتون میشه انگشتش رو نمی اورد بیرون ؟...
عروس به زور دست داماد رو کشید بیرون
باورتون میشه داماد میگفت بخور هنوز تموم نشده ؟...
متقابلا عروس هم عسل رو توی دهان همسر گذاشت و کام هم دیگه رو شیرین کردند اما داستان به این هم ختم نشد و داماد یه حرکت تاریخی دیگه زد شاید با خودش فکر کرد اون عسل های باقی مانده روی انگشتش الان حیف و میل میشه و اصرافه و.... پس انگشت مبارک رو توی دهان خودش گذاشت و کار تموم نکرده ی عروس خانم رو تموم کرد...
و باور کنید یا نه باید بگم سالن یه لحظه ساکت شد... عروس یه نگاه به جمعیت یه نگاه به داماد ... جمعیت یه نگاه به عروس یه نگاه به داماد و یهو صدای انفجار خنده های همه .... عروس در حالی که با لبخندی که بی شباهت به دو نقطه دی نبود به جمعیت نگاه کرد ودست داماد رو که توی دهن خودش داشت تکون میخورد به زور و با این جمله بسهههه دیگه ... کشید بیرون ... نمیدونم شاید شما قبلا دیده باشید چنین چیزی رو ولی من واقعا تو بچه مذهبیا هیچ وقت ندیده یودم و کلی لذت بردم از دیدن این حس عاشقانه ی جاری بین این عزیزای دل... حسشون واقعا جاری یود توی رفتارشون نه ادا بود نه اصول...نه نقش و نه بازی .... حقیقی حقیقی... دو تا بچه مذهبی عاشق که رفتارشون هرچی یود از ته قلبشون بود... برای همه تون احترام قائلم و خوشحالم که با قشر مذهبی و مقید جامعه در ارتباطم تا شاهد عشق بازی حقیقی و پاکشون به این صورت باشم ... خدایا حافظ عشقمون باش
۸.۷k
۲۵ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.