شب هایم را نمیدانم چگونه توصیف کنم

[شب هایم را نمیدانم چگونه توصیف کنم،
اما میدانی جانم،ساعت ها که به نبودنت فکر
میکنم عجیب دلم میگیرد.
کمی هم زانوهایم را جای آغوش نداشته ات
بغل میکنم و چشمانم را که میبندم همه
چیز تاریک تر از تاریکیِ شب میشود.
آنگاه بغضی میان تاریکی گلویم را چنگ میزند
و درد عمیق تر در من نفس میکشد.
میدانی؟شب هایم بدون تو صبح نمیشود!]
دیدگاه ها (۱)

[ ایستاده ام به تماشای سکوت شهرایستاده ام به تماشای آسمان پس...

خونه مامان جونم بودمرفتم تو حیاط دیدماین موش موشی این جور شد...

#عکس_نوشته

[ غرق چشمان تو بودن چه تماشا داردبا تو هر لحظه دلم میل به در...

ازمایشگاه سرد

ازمایشگاه سرد

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط