فیکبیتیاس

#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
اسم: #بازی_مرگ
پارت: #اول


سوآه
با خوردن نور خورشید چشمام رو باز کردم
گوشیم رو دستم گرفتم....
6 تا تماس بی پاسخ از سوهی بابا اخه اول صبحی خر میره جنگل که ما بریم
بزارین بخوام
هوف زنگ زدم سوهی

مکالمه
سوهی: نره خر کجایی؟ میدونی ساعت چنده؟ باید بریم
سوآه: خوابم میاد
سوهی: 30 مین دیگ میام بای
سوآه: تف به روت بیاد که کشتی مارو
سوهی: باعیی

با عجله بلند شدم رفتم دسشویی و کارامو کردم بعدشم رفتم یه ست برداشتم و پوشیدم
همینجوری که داشتم تو اینستا میگشتم و **شعر هایی که از خون اشاما بود رو میخوندم و صبحونه میخوردم
که دیدم سوهی زنگ زد بدو بدو رفتم پایین تا دوباره غر نزنه امروز واقعا حالشو ندارم


سوهی: انیو
سوآه: انیو
سوهی: خب خب بریم....
سوآه: اوف حال ندارم خوابم میاد
سوهی: سوآه غر نزن خوش میگذره
سوآه: فقد برا چرت و پرتای اون خون اساما میخوای بریم به اون جنگل؟ احمق اونا وحود ندارن
سوهی: ولی من مطمعنم که وجود دارن میریم میبینیم
سوآه: باشه
زیر لب یه روانی نسارش کردم که گفت
سوهی: شنیدم
سوآه: گفتم که بشنوی
سوهی: خفه شو سوآه زهر نکن
سوآه: باش



شاید پارتای اول زیاد خوب نباشه اما جلو تر که بریم اتفاق هایی میوفته که باعث جذابیت فیک میشه
پس حمایت کنین
دیدگاه ها (۰)

#فیک_بی_تی_اس#کوکاسم: #بازی_مرگپارت: #دومویو سوهی: رفتم دنبا...

حق

شرط گذاستم برا فیکولی بیخیالحمایتم کنید

#فیک#بی_تی_اس#جونگکوکاسم: #بازیِ_مرگرول: #جونگکوکژانر: #اصم...

مست خون ( پارت ۲۰ )

P¹³که دستم رو گرفت و رو به خودش کرد+ چرا داشتی نگام میکردی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط