تک پارتی درخواستی هیونجین

تک پارتی درخواستی هیونجین
وقتی خواهرشی و پریود میشی

از خواب بلند شدم و اومدم بیرون رفتم کارهام رو کردم و به سمت آشپزخونه رفتم که صبحونه درست کنم امروز هیونجین داخل کمپانی تمرین دنس داشت

میز رو داشتم میچیدم که هیونجین اومد پایین

ا/ت: صبح بخیر داداشی

هیونجین: صبح تو هم بخیر فرشته

ا/ت: 😊

هیونجین: به به میبینم خواهر کوچولومون صبحونه درست کرده

خلاصه نشستیم و صبحونه می‌خوردیم هیونجین هم مثل همیشه با حالت کیوتی غذا میخورد

بعد صبحونه تا دم در بدرقه اش کردم و برگشتم اول یکم تی وی نگاه کردم بعد رفتم با دوستم چت کردم به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت ۱۱ هست خواستم دوباره هیونجین رو سوپرایز کنم و عذا درست کنم

درحال درست کردن غذا بودم که احساس دل‌درد داشتم پس رفتم دستشویی و دعا دعا میکردم پ*ریود نشده باشم رفتم که دیدم من چقدر بدبختم پ*ریود شده بود
پس سریع رفتم که قرص خوردم چون من همیشه تو مدت پریود تا سه یا چهار روز درد وحشتناک دارم بعد هم رفتم یه لباس گرم پوشیدم

ویو هیونجین

داشتیم سخت تمرین میکردیم که زمان استراحت شد نشستم که گوشیم انگار پیامک واسش اومد روشن کردم که دیدم که ا.ته پیامش رو باز کردم یه چشمام از حدقه اومد بیرون اینا چیه نوشته

پیام ا.ت:

سلام هیونجین لطفا اینارو اومدی بگیر

مانتی (ممکنه که داخل کره نباشه ولی جزء غذاهای ترکیه ای هست که من عاشقش هستم
ه
اسنک سیب‌زمینی
مانجو
پیرو
پوکی
سونگ پویون
هودو گوجا
کیمچی
بولگوگی
هائمول پجون


هیونننن اگه اینارو نیارییییی دیگه غذاااا دریتتت نمیکنممممم و ماشینتوووو داغوننن میکنممم

پایان سفارشات ا/ت

اینا همشون خوراکی ها و غذاهای مورد علاقه من هستم یه فروشگاه کره‌ای اینجاس که پاتوق منه و همینطور یه رستوران همیشه اونجام دیگه فروشنده ها منو می‌شناسن


ویو هیون

یا خدا ایننن چه شهههه ورشکست میشمممم عالیه مردم خواهر دارن ماهم خواهر داریم
رفتم خونه با یه عالمه کیسه که ا/ت مثل وحشی ها حمله ور شد سمتم و خوراکی هارو گرفت و برد سمت آشپزخونه

ا/ت: سلاممممم داداشیییی قربونتتتت برممممم
مرسیییییی که آوردی

هیونجین: خواهش😂😂

رفتم لباس هام رو عوض کردم و رفتم پایین دیدم مثل که خرس کوچولو داره مانتی میخوره دلم براش ضعف رو رفتم جلو و همینطور که نشسته بود و دهنش پر بود یه ب*وسه کوتاه رو پیشونیش زدم و نشستم پیشش


ا/ت:آخخخخ

هیونجین: چیشد ا.تتتت

ا/ت: سرش رو تکون داد گفت اون مسکن و کیسه اب گرمو بدو بیارررر


هیونجین:باز پریودد شدیییی

ات: بدو بیاررر

هیونجین: اوههه باشههه

ا.ت: هق هققق

هیونجین: بیااا بگیرر ا.ت پاشو بریم دکترررررر


(بله درسته آقای هیون ا.ت رو بزور به دکتر برد و تمومه دکترا بهش خندیدن)

هیونجین: ایششش اینا چرا همچین میکنن؟
دع مرتیکه دختره داره گریه میکنه یابوو علفی

ا.ت: 🗿🤣😭

(پرش زمان)

بلخره به خونه رسیدن و ا.ت هم مثل فرشته ها از درد خوابش برده بود

(ببخشید که دیر گذاشتم اصلا درخواستتو یادم نبود)
دیدگاه ها (۰)

#سناریو < وقتی میخوای از کره برگردی ایران> بنگ چان: میشه لط...

#سناریو وقتی بدون اینکه بهشون بگی رفتی خارج کشوربنگ چان: تو...

تکپارتی از کوک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط