دراین سرای بی کسی درد تو را کشیده ام

دراین سرای بی کسی درد تو را کشیده ام
دوان دوان به عشق تو بلا به جان خریده ام

بیا راهی بگو مگر می شود از هم گریخت
همچون دو نیمه سیب به هرسمت رسیده ام

نگار من..قرار من...امید زندگانیم
دلم زورش نمی رسد رو به خدا خمیده ام

برای یک گفتگوی ساده با موج گیسوی تو
ازبرگ برگ تنهایی ام هزاران بیت جوید ه ام

هم مانندیک باغبان ،باغ راریخته ام بهم
به جای بید مجنون قلب خود را بریده ام

کناردل من بنشین شاخه هایم شکسته اند
رو به خدا دستهای تو را بالا کشیده ام
دیدگاه ها (۱)

آشوب توام ، اینهمه آرام غریب است!در بند توام ، دلخوشی از دام...

ای کاش بیفتد به تو یکبار مسیرمدرحسرت دیدار تو کم مانده بمیرم...

میروم درخلوت دل صحبتی دیگر کنم صحبت ازاین روزگارِ بی در و پی...

در حسرت دیدار تو آنقدر خمارمآنقدر که شب تا به سحر،گاه شمارما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط