عشق حاضر جواب من p114

جیمین؟‬
‫زیر پام خالی شد ... جیغ زدم داشتم میرفتم زیر اب که یه نفر منو گرفت ... سرفه میکردم‬
‫ولی باز تو بغله اون شخصه غریبه دستو پا میزدم و با گریه میگفتم:‬
‫- نه ... جیمین... ولم کن اون داره غرق میشه ...‬
‫با صدایی که شنیدم ناخدا گاه چشامو باز کردم ...‬
‫- آیو اروم باش من اینجام!‬
‫به جیمین که منو تو اغوشش گرفته بود نگاه کردمو نا خداگاه با خوشحالی تو اغوشش غرق شدم‬
‫- تو داشتی غرق میشدی؟ من دیدم داشتی غرق میشدی!‬
‫با همون لحن شیطونه همیشگیش گفت:‬
‫- یه چیز بگو به من بخوره اخه خانومی! من کجا غرق شدن کجا! داشتم شنا میکردم همین!‬
‫با مشت اروم زدم تو مالجش و گفتم:‬
‫- خیلی بدی این چه طرز شنا کردنه؟‬
‫- عیزم شنا که فقط پروانه و غورباقه نیست! عوضش به من که‬
‫خیلی خوش گذشت!‬
‫ابرو هامو تو هم کردمو گفتم:‬
‫- چرا اونوقت؟‬
‫با شیطنت بهم اشاره کردو گفت:‬
‫- یعنی مشخص نیست؟‬
‫دوباره یه مشت دیگه زدم تو مالجش ... بعد از چند لحظه متوجه شدم که توی تمام این مدت‬
‫داشتیم برمیگشتیم سمت ساحل یه همچین ادمه اکیویی هستم من!‬
‫به ساحل که رسیدیم جیمین منو گذاشت رو ماسه ها و خودش کنارم‬
‫دراز کشید! همینجور که به اسمون نگا میکرد خیلی اروم گفت:‬
‫- آیومی؟‬
‫مثل خودش اروم گفتم:‬
‫- هووم؟‬
‫باز همینطور اروم ادامه داد:‬
‫- تو واقعا واسه من نگران شدی؟‬
‫نه په داشتم یه قسمت از داستان شکسپیرو اجرا میکردم!‬
‫ مردم چه رویی دارن!‬
چرا جواب نمیدی؟‬
‫با حرص گفتم:‬
‫- نخیر نگرانت نشدم فقط گفتم اگه این بمیره کی خرجه منو‬
‫تو این سفر میده واسه همین! الکی جو نگیرتت!‬
‫خندید وقتی میخندید ... ولش کن اگه بگم میگن بی جنبس
‫با اومدن بچه ها کلا فضای عشغوالآنه ی ما مختل شد!‬
‫بعد از یکم دیگه افتاب گیریو اب تنی کردن به برج برگشتیمو‬
‫تقریبا هممون از خستگی بیهوش شدیم!‬
‫شب با بچه ها به پالژ رفتیم و یکم دوچرخه بازی کردیمو یکمم زدیم تو سرو کله هم!‬
‫اووف هوا عالی بود .. اسمون صاف صاف ... دریا اروم ... دوچرخه ایم که زیر پام بود جا برادری‬
‫خوب رکاب میزد! ا ... ا ... ا ... ا ... این چرا اینجوری شد ... چرا ترمزش نمیگیره؟‬
‫واا اای نه! محکم خوردم زمین ... انقدر محکم که همون موقعه پرده اشک از درد‬
‫جلوی دیدمو گرفت ... پام زیر دوچرخه له شد ... از درد داشتم ضف میرفتم ... صدای لیسا و سنا
‫شنیدم که داشتن سمتم میومدن!‬
‫- آیوو ... آیوو چی شدی؟‬
نمیتونستم حرف بزنم درد داشتم ... لیسا و سنام کنارم زانو زدن دوچرخه رو از روی پام برداشتن‬ ‫... لیسا با نگرانی گفت:‬
‫- خوبی؟‬
‫نمیتونستم انکار کنم سرمو به نشونه ی منفی تکون دادم که پشت بندش لیسا با اون صدای‬
‫خوشمل فریاد زد:‬
‫- جیمین شییییی
دیدگاه ها (۰)

عشق حاضر جواب من p115

عشق حاضر جواب من p116

عشق حاضر جواب من p113

زور و عشق پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط