بنشین ،چلّه نشین کهنم برخیزد
بنشین ،چلّه نشین کهنم برخیزد
بختک بی کسی از روی تنم برخیزد
گُر بگیر از ته قلبت که مدام از تن تو
شعله با نیت آتش زدنم برخیزد
با تو هرکس سر یک بام نشسته ست ،بگو
چند وقتی ست که جفت تو منم ،برخیزد
عطر تو چون دم عیسی ست،طبیعی ست اگر
به جسد قدری از آن را بزنم برخیزد
مستم از بوسه ات آنقدر که امکان دارد
بوی الکل پس از آن از دهنم برخیزد
از کنارم نرو،ترکم نکن ای نیمه ی من
نرو نگذار که روح از بدنم برخیزد
#جواد_منفرد
بختک بی کسی از روی تنم برخیزد
گُر بگیر از ته قلبت که مدام از تن تو
شعله با نیت آتش زدنم برخیزد
با تو هرکس سر یک بام نشسته ست ،بگو
چند وقتی ست که جفت تو منم ،برخیزد
عطر تو چون دم عیسی ست،طبیعی ست اگر
به جسد قدری از آن را بزنم برخیزد
مستم از بوسه ات آنقدر که امکان دارد
بوی الکل پس از آن از دهنم برخیزد
از کنارم نرو،ترکم نکن ای نیمه ی من
نرو نگذار که روح از بدنم برخیزد
#جواد_منفرد
۴۱۰
۰۳ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.