☆چندپارتی☆وقتی تو مدرسه باهم آشنا میشید(علامت ا/ت+ علامت
☆چندپارتی☆وقتی تو مدرسه باهم آشنا میشید(علامت ا/ت+ علامت لیکس-) p1
به مدرسه کی-پاپ رفته بودی و انتظار داشتی دوست های زیادی پیدا کنی مثل بقیه... به دختر های مدرست نگاه میکردی و زیباییشون رو میدیدی که باعث میشد فکر میکردی خیلی زشتی... که اینطور نبود...
به سمت کمدت رفتی که کتاب هاتو بزاری توش که صدای قدم های کسی رو که به سمتت حرکت میکرد رو میشنیدی اما فکر کردی کسی نیس پس بهش اهمیت ندادی اما دو دختر و یک پسر به سمتت اومدن و در کمدت رو بستن
یک پسر: فلیکس
دو دختر: یجی و جنی
نگاهت بهشون خورد و فلیکس پوزخندی روی صورتش داشت که باعث شوک شدنت شده بود
-باید دانش آموز جدید باشی... چرا اونشکلی نگاه میکنی؟ تاحالا ندیدی کسی بهت نگاه کنه؟!
ترجیح دادی که جوابش رو بدی پس...
+چرا دیدم... ولی ندیدم کسی بخاد با صورتی زشت بهم نگاه کنه...
و خندیدی که باعث عصبانی شدنش بود...
-اصلا میدونی من کیم؟
+اره.. یه بز...
و دوباره خندیدی
ترجیح داد بره و تو کمدت رو تمیز کردی و با کتابات رو برداشتی
یجی: اگه میدونستی اون کیه... به خودت فحش میدادی... که اونارو گفتی بهش...
جنی: دفعه بعد درست صحبت کن...
و رفتن... کلاس شروع شد و تو توی کلاس خیلی وقت بود نشسته بودی که فلیکس وارد کلاس شد و همه از جاشون بلند شدن و گفتنـ
کلاس: شاه فلیکس! بفرمایید داخل...
که فلیکس با این حرف پوزخندی زد ولی چون تورو دید که هیچی نمیکفتی و یجا نشسته بودی عصبانی شده بود و با نگاهش بهت میگفت که کارشون رو تکرار کنی که قبول کردی و بلند شدی... و چیزی گفتی که...
+زشت فلیکس! عه ببخشید... اشتباه گفتم... گوه فلیکس!
و خندیدی که بقیه هم خندشون گرفت ولی هم میزیت نه...
یونا: نباید اونو میگفتی... فلیکس آلفای کلاس و مدرسس... همه عاشقشن.... و کلا نباید اونو بگی... بهش فحش نده...
که از اون روز تو و فلیکس جنگ داشتید... تو زیباترین، هات ترین و خفن ترین دختر بودی... و فلیکس... هات ترین، خفن ترین و خوشتیپ ترین پسر بود...ولی...
روزی داشتی به خونت برمیگشتی که چند پسر ریختن جلوت و خاستن بزننت و تو یجا افتاده بودی و سعی بری ولی نمیزاشتن... تو داشتی کبود میشدی که فلیکس دیدت و سریع دوید و نجاتت داد... تو از کبود شدن از هوش رفته بودی و فلیکس تورو به خونش برد تا وقتی به هوش بیای
به خونشون رسید و تورو روی تختش گذاشت... لباسات رو در اورد(منحرفا.ـ.) و پیژامه ای رو تنت کرد و گذاشت بخابی...
ادامه برای پارت بعدیییییی❤❤❤
به مدرسه کی-پاپ رفته بودی و انتظار داشتی دوست های زیادی پیدا کنی مثل بقیه... به دختر های مدرست نگاه میکردی و زیباییشون رو میدیدی که باعث میشد فکر میکردی خیلی زشتی... که اینطور نبود...
به سمت کمدت رفتی که کتاب هاتو بزاری توش که صدای قدم های کسی رو که به سمتت حرکت میکرد رو میشنیدی اما فکر کردی کسی نیس پس بهش اهمیت ندادی اما دو دختر و یک پسر به سمتت اومدن و در کمدت رو بستن
یک پسر: فلیکس
دو دختر: یجی و جنی
نگاهت بهشون خورد و فلیکس پوزخندی روی صورتش داشت که باعث شوک شدنت شده بود
-باید دانش آموز جدید باشی... چرا اونشکلی نگاه میکنی؟ تاحالا ندیدی کسی بهت نگاه کنه؟!
ترجیح دادی که جوابش رو بدی پس...
+چرا دیدم... ولی ندیدم کسی بخاد با صورتی زشت بهم نگاه کنه...
و خندیدی که باعث عصبانی شدنش بود...
-اصلا میدونی من کیم؟
+اره.. یه بز...
و دوباره خندیدی
ترجیح داد بره و تو کمدت رو تمیز کردی و با کتابات رو برداشتی
یجی: اگه میدونستی اون کیه... به خودت فحش میدادی... که اونارو گفتی بهش...
جنی: دفعه بعد درست صحبت کن...
و رفتن... کلاس شروع شد و تو توی کلاس خیلی وقت بود نشسته بودی که فلیکس وارد کلاس شد و همه از جاشون بلند شدن و گفتنـ
کلاس: شاه فلیکس! بفرمایید داخل...
که فلیکس با این حرف پوزخندی زد ولی چون تورو دید که هیچی نمیکفتی و یجا نشسته بودی عصبانی شده بود و با نگاهش بهت میگفت که کارشون رو تکرار کنی که قبول کردی و بلند شدی... و چیزی گفتی که...
+زشت فلیکس! عه ببخشید... اشتباه گفتم... گوه فلیکس!
و خندیدی که بقیه هم خندشون گرفت ولی هم میزیت نه...
یونا: نباید اونو میگفتی... فلیکس آلفای کلاس و مدرسس... همه عاشقشن.... و کلا نباید اونو بگی... بهش فحش نده...
که از اون روز تو و فلیکس جنگ داشتید... تو زیباترین، هات ترین و خفن ترین دختر بودی... و فلیکس... هات ترین، خفن ترین و خوشتیپ ترین پسر بود...ولی...
روزی داشتی به خونت برمیگشتی که چند پسر ریختن جلوت و خاستن بزننت و تو یجا افتاده بودی و سعی بری ولی نمیزاشتن... تو داشتی کبود میشدی که فلیکس دیدت و سریع دوید و نجاتت داد... تو از کبود شدن از هوش رفته بودی و فلیکس تورو به خونش برد تا وقتی به هوش بیای
به خونشون رسید و تورو روی تختش گذاشت... لباسات رو در اورد(منحرفا.ـ.) و پیژامه ای رو تنت کرد و گذاشت بخابی...
ادامه برای پارت بعدیییییی❤❤❤
۸.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.