چند پارتی خیانت و برگشت دوباره
امروز بورام خیلی منتظر نامجون بود حقم داشت نزدیک سه هفته اس که داخل تور هست و منو بورام منتظرش بودیم نزدیک ساعت دوازده شب بود که بورام خوابش برد ولی من بیدار بودم داشتم نگاه تلویزیون می کردم که نامجون اومد داخل خوشهال بلند شدم رفتم بغلش که گفت بورام کجاست
ا/ت : خوابه عشقم حالت خوبه شام می خوای هر کدوم از حرفام رو با ذوق می گفتم که گفت
نامجون : ا/ت حوصله ندارم و خستم می هوام بخوابم
ا/ت : باشه دقت که کردم کمی گردنش کبود بود رفت لباسش رو عوض کرد و......
شرط ها
پنج لایک
هشت تا کامنت
برای دیدن ادامش فالو کن ❤️❤️❤️❤️(◍•ᴗ•◍)❤
ا/ت : خوابه عشقم حالت خوبه شام می خوای هر کدوم از حرفام رو با ذوق می گفتم که گفت
نامجون : ا/ت حوصله ندارم و خستم می هوام بخوابم
ا/ت : باشه دقت که کردم کمی گردنش کبود بود رفت لباسش رو عوض کرد و......
شرط ها
پنج لایک
هشت تا کامنت
برای دیدن ادامش فالو کن ❤️❤️❤️❤️(◍•ᴗ•◍)❤
- ۸.۳k
- ۱۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط