من نگاه از مردم این شهر می دزدم

من نگاه از مردم این شهر می دزدم
ولی آنکه سیری ندارم از نگاهش تویی
دیدگاه ها (۱۰۶)

به خاطر تو زبان سکوت را آموختم‌تا از تو گلایه نکنموبا تلخی ن...

نمی دانم چرا وقتی به آغوش میگیرمت دیگر به هیچ چیز فکر نمیکنم...

من بخودم که نهبه داشتن تو مغرورم.☆

آخرش رسوای عالم میکند عشقت مرا☆

یک شب لبان تشنهٔ من با شوقدر آتش لبان تو می سوزدچشمان من امی...

دلنوشته های من

سیری ز دیدن تو ندارد نگاه من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط