شیفت شب
الان که دارم اینا رو مینویسم تازه سرم از دستم درآوردم. (عکس بخاطر معذوریت های شرعی عکس دست خودم نیست)...
دقیقا از ساعت 1:30 ظهر تا 9:30 شب دویدم...
هروله شنیدین...
بین پذیرش و بانک خون تلفن به دست دویدم تا محمدمهدی 26 ساله و زهرای 23 ساله که امشب زایمان کرده بود زنده بمونند...
دویدم... داد زدم... یه جایی سر یه آقایی فریاد زدم:" دوتا آدم دارند میمیرند میفهمید؟!!!!"
دریغ از یه قطره آب موقع افطار...
تا کار رسید به افت فشار و تپش قلب و بی حسی پاها...
تا کار رسید به سرم و آمپول و...
مسئول شیفت خودش بستری شد...
حوالی ساعت 11 تازه رفتم یه کاسه سوپ یخ کرده خوردم و نمازم رو اورژانسی خوندم و چسبیدم به کار...
هنوز تهوع دارم...
هنوز لبام خشک خشکه...
سرم گیج میره...
و تنها چیزی که الان ذهنم رو مشغول کرده اینه که آخرش زنده میمونند؟
الان که اینا رو مینویسم اومدم یه ساعتی استراحت کنم و دوباره از 2:30 بیدار باش تا 8 صبح...
این انتخاب من بوده...
مثل تو که انتخاب من بودی...
من انتخابهامو از روی هوا و هوس انتخاب نکردم که یه روز بخاطر سختیاش بذارمش کنار...
خسته ام...
برای بیمارای ما دعا کنید خیلی...
شبتون بخیر...
#من_نوشت:
امروز روز علوم آزمایشگاهی بود...
آدمایی که همیشه باید توی سایه باشند...
حتی وقتی اسم کادر درمان میاد همیشه آزمایشگاهیا تو سایه اند...
دقیقا از ساعت 1:30 ظهر تا 9:30 شب دویدم...
هروله شنیدین...
بین پذیرش و بانک خون تلفن به دست دویدم تا محمدمهدی 26 ساله و زهرای 23 ساله که امشب زایمان کرده بود زنده بمونند...
دویدم... داد زدم... یه جایی سر یه آقایی فریاد زدم:" دوتا آدم دارند میمیرند میفهمید؟!!!!"
دریغ از یه قطره آب موقع افطار...
تا کار رسید به افت فشار و تپش قلب و بی حسی پاها...
تا کار رسید به سرم و آمپول و...
مسئول شیفت خودش بستری شد...
حوالی ساعت 11 تازه رفتم یه کاسه سوپ یخ کرده خوردم و نمازم رو اورژانسی خوندم و چسبیدم به کار...
هنوز تهوع دارم...
هنوز لبام خشک خشکه...
سرم گیج میره...
و تنها چیزی که الان ذهنم رو مشغول کرده اینه که آخرش زنده میمونند؟
الان که اینا رو مینویسم اومدم یه ساعتی استراحت کنم و دوباره از 2:30 بیدار باش تا 8 صبح...
این انتخاب من بوده...
مثل تو که انتخاب من بودی...
من انتخابهامو از روی هوا و هوس انتخاب نکردم که یه روز بخاطر سختیاش بذارمش کنار...
خسته ام...
برای بیمارای ما دعا کنید خیلی...
شبتون بخیر...
#من_نوشت:
امروز روز علوم آزمایشگاهی بود...
آدمایی که همیشه باید توی سایه باشند...
حتی وقتی اسم کادر درمان میاد همیشه آزمایشگاهیا تو سایه اند...
۹.۸k
۳۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.