★𝒓𝒆𝒗𝒆𝒏𝒈𝒆★
★𝒓𝒆𝒗𝒆𝒏𝒈𝒆★
♡𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤♡
«25»
جیهوپ:سمتش رفتم...تا منو دید عقب رفت... به چهرش که دقت کردم چهره خیلی کیوت و تو دل برو ای داشت،پسر خیلی خوب و صاف و صادقی به نظر میرسید،از الان ازش خوشم میاد،شاید تهیونگ حق داشته باهاش اینطوری رفتار کنه...فکر کنم از من ترسیده بود،ترس رو میشد توی چشماش دید،حق داره خب مافیام!تا خواستم حرفی بزنم،دستی روی شونم احساس کردم،برگشتم دیدم تهیونگه!پسره با دیدن تهیونگ،آروم شد و لبخند محوی زد...تهیونگ گفت...
_هی جونگ کوکا!این هوسوکه،بهش میتونی جیهوپم بگی،آدم خوب و پر انرژی عه ازش نترس...
+ب...باشه!«لبخند محو»
جیهوپ:میتونی هیونگ هم صدام کنی،من دوست دارم هیونگ صدام کنی تا جیهوپ و هوسوک،البته هر طور راحتی!
باشه...
_کوکی اینجا رو نگاه کن!...
~=که تهیونگ بلافاصله به پشت سرش اشاره کرد،جونگ کوکم پشت سر تهیونگ رو نگاه کرد،با سگی مواجه شد که سراسر با پشم پوشونده شده بود«یاع یاع یونتان وارد میشود😂»...یه سگ پامر کوچولو بود که محکم به پای تهیونگ چسبیده بود...
_بم رو ول کن برن با هم بازی کنن!..
+گاز نمیگیره که؟
_«یونتانو بغل کرد»نه،پسر خوبیه...
باشه«بعدش آروم بم رو روی زمین گذاشت»
~=یونتان و بم آروم نزدیک هم میشدن،جونگ کوک با نگرانی نگاه بم میکرد،میترسید یا بم بلایی سر سگ تهیونگ بیاره یا سگ تهیونگ بلایی سر بم بیاره...ولی اونا خیلی زود با هم صمیمی شدن و با هم بازی میکردن،یونتان توپشو میآورد و با هم بازی میکردن،جونگ کوک محو اون صحنه بود و از دیدن بازی اون دوتا لذت میبرد...جونگ کوک میخندید و تهیونگ محو جونگ کوک شده بود،جوری نگاهش میکرد انگار که خنده اون دلیل زندگیش باشه*(عکس جوری که تهیونگ نگاه کوکی میکرد رو میزارم★)
#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک#فیک_بی_تی_اس#تهکوک
♡𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤♡
«25»
جیهوپ:سمتش رفتم...تا منو دید عقب رفت... به چهرش که دقت کردم چهره خیلی کیوت و تو دل برو ای داشت،پسر خیلی خوب و صاف و صادقی به نظر میرسید،از الان ازش خوشم میاد،شاید تهیونگ حق داشته باهاش اینطوری رفتار کنه...فکر کنم از من ترسیده بود،ترس رو میشد توی چشماش دید،حق داره خب مافیام!تا خواستم حرفی بزنم،دستی روی شونم احساس کردم،برگشتم دیدم تهیونگه!پسره با دیدن تهیونگ،آروم شد و لبخند محوی زد...تهیونگ گفت...
_هی جونگ کوکا!این هوسوکه،بهش میتونی جیهوپم بگی،آدم خوب و پر انرژی عه ازش نترس...
+ب...باشه!«لبخند محو»
جیهوپ:میتونی هیونگ هم صدام کنی،من دوست دارم هیونگ صدام کنی تا جیهوپ و هوسوک،البته هر طور راحتی!
باشه...
_کوکی اینجا رو نگاه کن!...
~=که تهیونگ بلافاصله به پشت سرش اشاره کرد،جونگ کوکم پشت سر تهیونگ رو نگاه کرد،با سگی مواجه شد که سراسر با پشم پوشونده شده بود«یاع یاع یونتان وارد میشود😂»...یه سگ پامر کوچولو بود که محکم به پای تهیونگ چسبیده بود...
_بم رو ول کن برن با هم بازی کنن!..
+گاز نمیگیره که؟
_«یونتانو بغل کرد»نه،پسر خوبیه...
باشه«بعدش آروم بم رو روی زمین گذاشت»
~=یونتان و بم آروم نزدیک هم میشدن،جونگ کوک با نگرانی نگاه بم میکرد،میترسید یا بم بلایی سر سگ تهیونگ بیاره یا سگ تهیونگ بلایی سر بم بیاره...ولی اونا خیلی زود با هم صمیمی شدن و با هم بازی میکردن،یونتان توپشو میآورد و با هم بازی میکردن،جونگ کوک محو اون صحنه بود و از دیدن بازی اون دوتا لذت میبرد...جونگ کوک میخندید و تهیونگ محو جونگ کوک شده بود،جوری نگاهش میکرد انگار که خنده اون دلیل زندگیش باشه*(عکس جوری که تهیونگ نگاه کوکی میکرد رو میزارم★)
#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک#فیک_بی_تی_اس#تهکوک
۸.۵k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.