★𝒓𝒆𝒗𝒆𝒏𝒈𝒆★
★𝒓𝒆𝒗𝒆𝒏𝒈𝒆★
♡𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤♡
«26»
~=جیهوپ اول به جونگ کوک و خنده هاش و بعدش به تهیونگ نگاه کرد،از تعجب داشت سکته رو رد میکرد*دور از جونِش ایشالله من به جاش سکته کنم*تهیونگ جوری نگاه جونگ کوک میکرد،که انگار جونگ کوک تنها عشق زندگیش باشه،جیهوپ خودشم باورش نمیشد ولی این عاشقانه ترین نگاهی بود که تا اون موقع دیده بود...جیهوپ خودش جزو اولین نَفَراتی بود که کاملا معتقد بود تهیونگ قلب نداره...اما انگار این نظریه اش شکست خورد...بعد از چند ثانیه جونگ کوک برگشت و به تهیونگ نگاه کرد،تهیونگم به جای اینکه نگاهشو بدزده و خودشو بزنه به کوچه علی چپ،عمیق تر نگاهش میکرد!تا چند مین نگاه هم دیگه میکردن و جیهوپ بهت زده به جفتشون نگاه میکرد...بعد چند ثانیه یونگی،نامجون و جین هم اومدن...
یونگی:ای بابا بیاید صبحونه دیگه خسته ش...
(که با دستی که توی دهنش خورد،حرفش نصفه موند..
قابل توجه جیهوپ زده بود...)
~=جیهوپ با دستش به همه فهموند که ساکت باشن...بعد به تهکوکی که داشتن با نگاهشون همو میخوردن،اشاره کرد...همه نگاها روی اون دوتا بود که کم کم فهمیدن گونه جونگ کوک رنگش داره به قرمز تغییر پیدا میکنه...یهو جونگ کوک نگاهشو سریع دزدید و سرش رو با خجالت بین دوتا دستاش مخفی کرد...پسرا به این کیوتی کوکی خندیدن،ولی جونگ کوک آنقدر ذهنش درگیر اون نگاه بود و به تهیونگ فکر میکرد که اصلا متوجه اتفاقات اطرافش نبود،تهیونگ لبخند مستطیلی به این کار کوکی زد و رفت و دستش رو داخل موهای جونگ کوک کرد و اونا رو به هم ریخت...«قابل توجه تهیونگ سر پا بود و کوکی نشسته بود»
_کیوت«زیر لب»
~=جونگ کوک دستش رو خیلی آروم از روی صورتش برداشت اما هنوز سرش پایین بود...تهیونگ جلوی جونگ کوک زانو زد(اون حالتی که خواستگاری میکنن اونطوری)و دستشو زیر چونه جونگ کوک گذاشت و سر جونگ کوک رو به بالا هدایت کرد...سر جونگ کوک دقیقا روبروی سر تهیونگ بود و کلا صورتشون 3 سانت با هم فاصله داشت،تهیونگ تو چشمای جونگ کوک زل زد ولی جونگ کوک نمیتونست نگاهش کنه،اگر هم که نگاه میکرد سریع نگاهشو میدزدید...پسرا پشماشون ریخته بود و جونگ کوک هم تعجب کرده بود،هم گوجه شده بود از خجالت،پسرا هم درکش میکردن اگه یکی اونطوری نگاهشون میکرد خجالت میکشیدن...
_الان برای چی خجالت کشیدی؟«با صدای بم»
+آ...آخه با نگاهت داشتی میخوردیم«با خجالت»
~=پسرا از این حرکت تهیونگ پشماشون ریخته بود...فکر کنم منتظر بوسه ای چیزی بودن...
#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک#فیک_بی_تی_اس#تهکوک
♡𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤♡
«26»
~=جیهوپ اول به جونگ کوک و خنده هاش و بعدش به تهیونگ نگاه کرد،از تعجب داشت سکته رو رد میکرد*دور از جونِش ایشالله من به جاش سکته کنم*تهیونگ جوری نگاه جونگ کوک میکرد،که انگار جونگ کوک تنها عشق زندگیش باشه،جیهوپ خودشم باورش نمیشد ولی این عاشقانه ترین نگاهی بود که تا اون موقع دیده بود...جیهوپ خودش جزو اولین نَفَراتی بود که کاملا معتقد بود تهیونگ قلب نداره...اما انگار این نظریه اش شکست خورد...بعد از چند ثانیه جونگ کوک برگشت و به تهیونگ نگاه کرد،تهیونگم به جای اینکه نگاهشو بدزده و خودشو بزنه به کوچه علی چپ،عمیق تر نگاهش میکرد!تا چند مین نگاه هم دیگه میکردن و جیهوپ بهت زده به جفتشون نگاه میکرد...بعد چند ثانیه یونگی،نامجون و جین هم اومدن...
یونگی:ای بابا بیاید صبحونه دیگه خسته ش...
(که با دستی که توی دهنش خورد،حرفش نصفه موند..
قابل توجه جیهوپ زده بود...)
~=جیهوپ با دستش به همه فهموند که ساکت باشن...بعد به تهکوکی که داشتن با نگاهشون همو میخوردن،اشاره کرد...همه نگاها روی اون دوتا بود که کم کم فهمیدن گونه جونگ کوک رنگش داره به قرمز تغییر پیدا میکنه...یهو جونگ کوک نگاهشو سریع دزدید و سرش رو با خجالت بین دوتا دستاش مخفی کرد...پسرا به این کیوتی کوکی خندیدن،ولی جونگ کوک آنقدر ذهنش درگیر اون نگاه بود و به تهیونگ فکر میکرد که اصلا متوجه اتفاقات اطرافش نبود،تهیونگ لبخند مستطیلی به این کار کوکی زد و رفت و دستش رو داخل موهای جونگ کوک کرد و اونا رو به هم ریخت...«قابل توجه تهیونگ سر پا بود و کوکی نشسته بود»
_کیوت«زیر لب»
~=جونگ کوک دستش رو خیلی آروم از روی صورتش برداشت اما هنوز سرش پایین بود...تهیونگ جلوی جونگ کوک زانو زد(اون حالتی که خواستگاری میکنن اونطوری)و دستشو زیر چونه جونگ کوک گذاشت و سر جونگ کوک رو به بالا هدایت کرد...سر جونگ کوک دقیقا روبروی سر تهیونگ بود و کلا صورتشون 3 سانت با هم فاصله داشت،تهیونگ تو چشمای جونگ کوک زل زد ولی جونگ کوک نمیتونست نگاهش کنه،اگر هم که نگاه میکرد سریع نگاهشو میدزدید...پسرا پشماشون ریخته بود و جونگ کوک هم تعجب کرده بود،هم گوجه شده بود از خجالت،پسرا هم درکش میکردن اگه یکی اونطوری نگاهشون میکرد خجالت میکشیدن...
_الان برای چی خجالت کشیدی؟«با صدای بم»
+آ...آخه با نگاهت داشتی میخوردیم«با خجالت»
~=پسرا از این حرکت تهیونگ پشماشون ریخته بود...فکر کنم منتظر بوسه ای چیزی بودن...
#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک#فیک_بی_تی_اس#تهکوک
۱۰.۴k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.