تو

تو
پاییز را از یاد می بری
و مردی
تمام برگ های خیابان ها را
در حیاط خانه أش جمع می کند
تا شاید
آخرین قدم هایت را
به خانه برگرداند...

#محمدقدیم
دیدگاه ها (۲)

آن که رخسار تو را این همه زیبا می کردکاش فکر دل سو دا زدۀ ما...

گل در بر و می در کف و معشوق به کام استسلطان جهانم به چنین رو...

شالم رادور گردنمسه دور میپیچم...زمستان فصل اعدام بغض هاست!مر...

چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردمچو درمانم نبخشیدی به در...

پاییز خوب می داندچگونه مبتلا کندآدم ها را؛هوای سردنمِ بارانو...

مثل پاییزنگرانی هایت را از برگ های درختان آویزان کنچند روز د...

کاش تهران بندر داشت. کنار لنچ مینشستیم و من برایت از شاخ و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط