وقتی دشمنت عاشقت میشه
وقتی دشمنت عاشقت میشه
P2
ویو ا.ت
امروز مثل همیشه روتین صبحانه ام انجام دادم و رفتم یه سیب یرداشتم خوردم رفتم باشگاه تا ساعت 4 داشتم تمرین میکردم بعدش به جسیکا زنگ زدم بریم پاساژ*(یه اسم خودتون بزارین)(نکته: رفتین معروف ترین پاساژ کره)
مکالمه ا.ت و جسیکا
ا.ت: الو سلام گاو جماعت
جسیکا: الو سلام الاغ جماعت
ا.ت: میگم وقتت ازاده بریم خرید
جسیکا: اره ساعت 6 اماده باش
ا.ت: اوکی بای
جسیکا: بای
پایان مکالمه
ا.ت: یه حموم 20 مینی گرفتم اومدم بیرون روتینمو انجام دادم یه لش مشکی با شلوار بگ پوشیدم( عکس لباسشو میزارم) وبه جس زنگ زدم
مکالمه جسیکا و ا ت
ا.ت: الو سلام بزغاله جونم
جسیکا: الو سلام گوسفند قشنگم
ا.ت: بیا دنبالم بزغاله قشنگم
جسیکا: اوکی گوسفند قشنگم
ا.ت: بای
جسیکا؛ بای
فلش بک به پاساژ
ویو ا.ت
کلی خرید کردیم بعد رفتیم یه چیز خوردیم جسیکا منو رسوند خودش رفت (ها راستی یادم رفت تو معرفی بگم جسیکا دوست پسر داره رفت پیش اون اسم دوست پسرشم مکسه)
(علامت& ا.ت
علامت ∆ جسیکا
علامت ☆جونگکوک)
ویو جونگکوک
امروز یه دختریو داخل پاساژ دیدم خیلی خوشگل بود معلوم بود ازون دختراس که لوس و نونور باید به دزدمش پس به الکس گفتم اطلاعاتشو برام بفرسته(اکس دست راست جونگکوکه)
مکالمه الکس و جونگکوک
الکس: الو سلام قربان
☆: الو سلام الکس لطلاعاتشو در اوردی؟
الکس: بله قربان
☆: برام بفرست
الکس: چشم قربان
اطلاعات ا.ت
یه دختر هات گنگستر ورزش هایی که بلده: بوکس گنگفو تیر اندازی اسب سواری تکواندو. و نینجتسو.
و زبان هایی که بلده: اسپانیایی کره ای روسی ژاپنی تایلندی اروپایی فرانسوی
شغلش: وکیل معروف کره
ویو جونگکوک
از اون جیزی که فکر میکردم خفن تره ولی من میدزدمش
فلش بک به صبح ساعت 8
&: امروز مثل همیشه رفتم حموم و اوندم بیرون و روتین صبحانه ام رو انجام دادم و یه لش مشکی یا شلوار کارگو پوشیدم و رفتم باشگاه تا حود ساعت 7 تمرین کردم بعد رفتم بیرون تا یکم قدم بزنم ولی یه خس بدی داشتم انگار یکی دنبالم بود بهش اهمیت ندادم
ویو جونگکوک
دیدم رفت باشگاه تا بوکس تمرین کنه و منم تعقیبش میکردم همینطور داشت راه میرفت که رسید به یه جایی رفت داخل منم ماسکم رو زدم رفتم داخل کافه دیدم یه قوه خیلی تلخ سفارش داد و اومد بیرون باهاش اومدم بیرون که دیدم میخواد بپره تو اب خیلی دیر رسیده بودم و اون خودشو پرت کرد تو اب هیچکس بهش کمک نکرد منم گوشیشو برداشتم و زنگ زدم به تنها شماریی که تو گوشیش بود فقت یه شماره سیو داشت به اسم عمر زندگیم بهش زنگ زدم و گفتم دوستت پرید تو اب اونم با کلی نگرانی اومد و فقت گریه میکرد
ویو جسیکا
یه اقایی بهم زنگ زد و گفت ا.ت خودشو پرت کرده تو اب منم خیلی نگران بودم فقت اشک میریختم
P2
ویو ا.ت
امروز مثل همیشه روتین صبحانه ام انجام دادم و رفتم یه سیب یرداشتم خوردم رفتم باشگاه تا ساعت 4 داشتم تمرین میکردم بعدش به جسیکا زنگ زدم بریم پاساژ*(یه اسم خودتون بزارین)(نکته: رفتین معروف ترین پاساژ کره)
مکالمه ا.ت و جسیکا
ا.ت: الو سلام گاو جماعت
جسیکا: الو سلام الاغ جماعت
ا.ت: میگم وقتت ازاده بریم خرید
جسیکا: اره ساعت 6 اماده باش
ا.ت: اوکی بای
جسیکا: بای
پایان مکالمه
ا.ت: یه حموم 20 مینی گرفتم اومدم بیرون روتینمو انجام دادم یه لش مشکی با شلوار بگ پوشیدم( عکس لباسشو میزارم) وبه جس زنگ زدم
مکالمه جسیکا و ا ت
ا.ت: الو سلام بزغاله جونم
جسیکا: الو سلام گوسفند قشنگم
ا.ت: بیا دنبالم بزغاله قشنگم
جسیکا: اوکی گوسفند قشنگم
ا.ت: بای
جسیکا؛ بای
فلش بک به پاساژ
ویو ا.ت
کلی خرید کردیم بعد رفتیم یه چیز خوردیم جسیکا منو رسوند خودش رفت (ها راستی یادم رفت تو معرفی بگم جسیکا دوست پسر داره رفت پیش اون اسم دوست پسرشم مکسه)
(علامت& ا.ت
علامت ∆ جسیکا
علامت ☆جونگکوک)
ویو جونگکوک
امروز یه دختریو داخل پاساژ دیدم خیلی خوشگل بود معلوم بود ازون دختراس که لوس و نونور باید به دزدمش پس به الکس گفتم اطلاعاتشو برام بفرسته(اکس دست راست جونگکوکه)
مکالمه الکس و جونگکوک
الکس: الو سلام قربان
☆: الو سلام الکس لطلاعاتشو در اوردی؟
الکس: بله قربان
☆: برام بفرست
الکس: چشم قربان
اطلاعات ا.ت
یه دختر هات گنگستر ورزش هایی که بلده: بوکس گنگفو تیر اندازی اسب سواری تکواندو. و نینجتسو.
و زبان هایی که بلده: اسپانیایی کره ای روسی ژاپنی تایلندی اروپایی فرانسوی
شغلش: وکیل معروف کره
ویو جونگکوک
از اون جیزی که فکر میکردم خفن تره ولی من میدزدمش
فلش بک به صبح ساعت 8
&: امروز مثل همیشه رفتم حموم و اوندم بیرون و روتین صبحانه ام رو انجام دادم و یه لش مشکی یا شلوار کارگو پوشیدم و رفتم باشگاه تا حود ساعت 7 تمرین کردم بعد رفتم بیرون تا یکم قدم بزنم ولی یه خس بدی داشتم انگار یکی دنبالم بود بهش اهمیت ندادم
ویو جونگکوک
دیدم رفت باشگاه تا بوکس تمرین کنه و منم تعقیبش میکردم همینطور داشت راه میرفت که رسید به یه جایی رفت داخل منم ماسکم رو زدم رفتم داخل کافه دیدم یه قوه خیلی تلخ سفارش داد و اومد بیرون باهاش اومدم بیرون که دیدم میخواد بپره تو اب خیلی دیر رسیده بودم و اون خودشو پرت کرد تو اب هیچکس بهش کمک نکرد منم گوشیشو برداشتم و زنگ زدم به تنها شماریی که تو گوشیش بود فقت یه شماره سیو داشت به اسم عمر زندگیم بهش زنگ زدم و گفتم دوستت پرید تو اب اونم با کلی نگرانی اومد و فقت گریه میکرد
ویو جسیکا
یه اقایی بهم زنگ زد و گفت ا.ت خودشو پرت کرده تو اب منم خیلی نگران بودم فقت اشک میریختم
۱.۲k
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.