ملکه قلب یخیم(پارت 12)
مامان ارسلان:چشمامو مالیدم گفتم شاید خوابم ولی واقعا اون صحنه واقعی بود
مامان ارسلان:ارسلان(با داد)
دیانا:بلند شدیم دوتامون
مامان ارسلان:بگو ببینم زود باش این چه وضعیه
آرسلان:این اتفاق خیلی معمولیه ،یعنی آدم با دوست دخترش نمیخوابه
مامان ارسلان:دوست دخترش؟
ارسلان:آره دیانا دوست دختر منه
مامان آرسلان:مردشور تو و دوست دخترت رو ببرن
مامان ارسلان:پاشو ببینم پاشو دختر بی آبرو وسایلت رو جمع کن و برو
ارسلان:مامان تو میتونی خودت از خونه بری
دیانا:ارسلان
مامان آرسلان:یعنی تو مادرت رو به این دختره دو هزاری میفروشی
ارسلان:نه فقد دارم مشکل رو حل میکنم
مامان ارسلان:دیگه اعصاب منو خورد کردی،یه سیلی زدم تو صورتش
دیانا:ارسلان
مامان ارسلان: ارسلان و کوفت
ارسلان:همین الان از خونه من برو بیرون
مامان ارسلان:میرم ولی مطمئن باش برمیگردم
دیانا:حالم بد شده بود ،رفتم دستشویی و بالا آوردم
..نیم ساعت بعد..
ارسلان:خوبی
دیانا:آره ولی خیلی حالم بده انگار دارم خفه میشم
ارسلان:خب میخوای بری دکتر
دیانا:فک کنم باید برم
ارسلان:اوکی آماده شو بریم
..
ارسلان:من میرم دارو هات رو بگیرم تا تو بری سونوگرافی بدی
دیانا:باشه،رفتم تو اتاق سونوگرافی که مشخص بشه چیزیم نیست
پرستار:بیاین اینجا لطفا
دیانا:رفتم و روی تخت دراز کشیدم
پرستار:چقدر کوچولو
لایک ها به 15تا برسه کامنت ها به 100 پارت بعدی رو میزارم😌✨
مامان ارسلان:ارسلان(با داد)
دیانا:بلند شدیم دوتامون
مامان ارسلان:بگو ببینم زود باش این چه وضعیه
آرسلان:این اتفاق خیلی معمولیه ،یعنی آدم با دوست دخترش نمیخوابه
مامان ارسلان:دوست دخترش؟
ارسلان:آره دیانا دوست دختر منه
مامان آرسلان:مردشور تو و دوست دخترت رو ببرن
مامان ارسلان:پاشو ببینم پاشو دختر بی آبرو وسایلت رو جمع کن و برو
ارسلان:مامان تو میتونی خودت از خونه بری
دیانا:ارسلان
مامان آرسلان:یعنی تو مادرت رو به این دختره دو هزاری میفروشی
ارسلان:نه فقد دارم مشکل رو حل میکنم
مامان ارسلان:دیگه اعصاب منو خورد کردی،یه سیلی زدم تو صورتش
دیانا:ارسلان
مامان ارسلان: ارسلان و کوفت
ارسلان:همین الان از خونه من برو بیرون
مامان ارسلان:میرم ولی مطمئن باش برمیگردم
دیانا:حالم بد شده بود ،رفتم دستشویی و بالا آوردم
..نیم ساعت بعد..
ارسلان:خوبی
دیانا:آره ولی خیلی حالم بده انگار دارم خفه میشم
ارسلان:خب میخوای بری دکتر
دیانا:فک کنم باید برم
ارسلان:اوکی آماده شو بریم
..
ارسلان:من میرم دارو هات رو بگیرم تا تو بری سونوگرافی بدی
دیانا:باشه،رفتم تو اتاق سونوگرافی که مشخص بشه چیزیم نیست
پرستار:بیاین اینجا لطفا
دیانا:رفتم و روی تخت دراز کشیدم
پرستار:چقدر کوچولو
لایک ها به 15تا برسه کامنت ها به 100 پارت بعدی رو میزارم😌✨
۶۰.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.