پارت ۳۳ ( زندگی من 🩰 )
پارت ۳۳ ( زندگی من 🩰 )
از خونه صاف رفتم کلاس ،چون دیر رسیدم 😑
مکس 💙 و لوکا 🩵 و زنداییم 💛 تو کلاس بودن و نمی دونم چرا مکس 💙 با شوت پرید طرفم !
بعد حاضری ها رو زدم و روکی 🩶 اومد 🙄
وقتی داشتم پیش خانوم 💛 میخوندم جک 💚 اومد و اخرای خوندنم بود که آدریک با یه پسره فکر کنم ۹ سالش بود ( در اصل کلاس اول بود ) اومد ، بعد که تموم کردم لیلی و آلیس اومدند و لیلی میگو و آبنبات ترش آورده بود ( قرعه کشی 🤭 ) خب بعد چون لیلی خجالت می کشید من پخش کردم ، بعد کای 🧡 کمیاب وارد شد 😁 دیریریری 😃
ام .... بعدش میا 💜 با دوستش ( سها ) اومد ولی اون نیومد داخل تو حیات کلاس بود با چند نفر دیگه ( نمیدونم چرا ولی احساس می کنم سها از من بدش میومد چون با میا 💜 دوستم 😑 )
بعد تو کوچه دعوا شده بود و مکس 💙 دمپایی لوکا 🩵 رو قایم کرده بود 😐
تنها کسانی که هیچی حالی شون نمیشد منو کای 🧡 بودین ( درد و نفرین !)
بعدش مکس و لوکا رفتن و لوکا 🩵 ژاکتش رو فراموش کرده بود و من تاش کردم 😐« دلیل رو خودت می دونی »
بعد همون پسره که با آدریک اومده بود میرفت رو مخ منو کای 😑😤 ( قبلش لیلی و آلیس رفته بودن
و کلاس به پایان رسید
از خونه صاف رفتم کلاس ،چون دیر رسیدم 😑
مکس 💙 و لوکا 🩵 و زنداییم 💛 تو کلاس بودن و نمی دونم چرا مکس 💙 با شوت پرید طرفم !
بعد حاضری ها رو زدم و روکی 🩶 اومد 🙄
وقتی داشتم پیش خانوم 💛 میخوندم جک 💚 اومد و اخرای خوندنم بود که آدریک با یه پسره فکر کنم ۹ سالش بود ( در اصل کلاس اول بود ) اومد ، بعد که تموم کردم لیلی و آلیس اومدند و لیلی میگو و آبنبات ترش آورده بود ( قرعه کشی 🤭 ) خب بعد چون لیلی خجالت می کشید من پخش کردم ، بعد کای 🧡 کمیاب وارد شد 😁 دیریریری 😃
ام .... بعدش میا 💜 با دوستش ( سها ) اومد ولی اون نیومد داخل تو حیات کلاس بود با چند نفر دیگه ( نمیدونم چرا ولی احساس می کنم سها از من بدش میومد چون با میا 💜 دوستم 😑 )
بعد تو کوچه دعوا شده بود و مکس 💙 دمپایی لوکا 🩵 رو قایم کرده بود 😐
تنها کسانی که هیچی حالی شون نمیشد منو کای 🧡 بودین ( درد و نفرین !)
بعدش مکس و لوکا رفتن و لوکا 🩵 ژاکتش رو فراموش کرده بود و من تاش کردم 😐« دلیل رو خودت می دونی »
بعد همون پسره که با آدریک اومده بود میرفت رو مخ منو کای 😑😤 ( قبلش لیلی و آلیس رفته بودن
و کلاس به پایان رسید
۷۶۸
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.