سال ها منتظرم تا که از این نرده سرد
سال ها منتظرم تا که از این نرده سرد
کسی از دورترین صوت قطارم برسد
یک نفر با چمدانی که هنوز مانده به راه
در پس زرد ترین روز قرارم برسد
یک نفر در شب مه گرفته ی احساسم
کاش با یک چمدان در انتظارم برسد
یک نفر پا به گذشته ام نذارد هرگز
وقتی امیدی به آینده ندارم برسد
یک نفر با همه ی تلخیه من خنده کند
وقتی از درد خودم بی کس و یارم برسد
یک نفر در پس پاییز همه حادثه ها
با دلی پر شده از عطر بهارم برسد
سال ها منتظرم مثل همین ایستگاه
کسی از دور ترین صوت قطارم برسد
کسی از دورترین صوت قطارم برسد
یک نفر با چمدانی که هنوز مانده به راه
در پس زرد ترین روز قرارم برسد
یک نفر در شب مه گرفته ی احساسم
کاش با یک چمدان در انتظارم برسد
یک نفر پا به گذشته ام نذارد هرگز
وقتی امیدی به آینده ندارم برسد
یک نفر با همه ی تلخیه من خنده کند
وقتی از درد خودم بی کس و یارم برسد
یک نفر در پس پاییز همه حادثه ها
با دلی پر شده از عطر بهارم برسد
سال ها منتظرم مثل همین ایستگاه
کسی از دور ترین صوت قطارم برسد
۱۶۸
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.