تنهایی تلفنی است که زنگ می زند مدام

تنهایی ، تلفنی است که زنگ می زند مدام ...

صدای غریبه ای است ...

که سراغ دیگری را می گیرد از من ....

یکشنبه ی سوت و کوری است ...

که آسمان ابری اش ذره ای آفتاب ندارد ....

حرف های بی ربطی است ...

که سر می برد حوصله ام را ...

تنهایی ، زل زدن از پشت شیشه ای است ...

که به شب می رسد ....

فکر کردن به خیابان هایی است ...

که آدم هایش قدم زدن را دوست دارند ....

آدم هایی که به خانه می روند ...

روی تخت می خوابند ...

و چشم هایشان را می بندند اما خواب نمی بینند ...

آدم هایی که گرمای اتاق را تاب نمی آورند ...

و نیمه شب از خانه بیرون می زنند ...

تنهایی ، دل سپردن به کسی است ...

که دوستت نمی دارد ....

کسی که برای تو هیچ وقت گل نمی خرد ...

کسی که برایش مهم نیست ...

روز را از پشت شیشه های اتاقت می بینی ....

تنهایی ، عقربه های ساعتی است ...

که تکان نخورده اند وقتی چشم باز می کنی ...

تنهایی ، انتظار کشیدن توست وقتی تو نیستی ...

وقتی تو رفته ای ...

وقتی تلفن زنگ می زند ...

اما غریبه ای سراغ دیگری را می گیرد ....

وقتی در این شیشه ای که به شب می رسد ...

هر شب فقط خودت را می بینی ...


شاعر : | #دریتا_کمو |
دیدگاه ها (۱)

...میخواهیدلتنگت نباشمانگار که بخواهی،شیروانی‌هایِ "رشت" خیس...

زندگی را نفسی است؛ارزش غم خوردن نیست!آنقدر سیر بخند؛ تا که‌ ...

یاد گرفته امبگریم بی دغدغهبخندم بی بهانهبرقصم بی ترانهبرنجم ...

خبر داری چرا وقتی دل بی‌تاب میگیردسراغ از خاطراتی دور اما نا...

وقتی قرار است بروی، دل دل نکن …منتظر نمانهیچ اتفاقی ماندگارت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط