امشب از درد و پریشان خود م گویم

امشب از درد و پریشانے خود مے گویم
از دل خسته و ویرانے خود مے گویم

بے خبر مانده دل از یارقسم خورده ڪه باز
من آشفته ز حیرانے خود مے گویم

نیست دیگر به دلم تاب جدایے از عشق
باز هم از غم پنهانے خود مے گویم

میرسم خدمت احساس خودم بعد از این
پس از این ،شعر ز مهمانے خود مے گویم

قبله ام چشم نگار ست و دلش معبد عشق
در غزل ها ز مسلمانے خود مے گویم

#اسماعیل_حاج_علیان

#عاشقانه
#ستایش_قلب_سربی
#دلتنگی #خاص
دیدگاه ها (۰)

.در شب غم، غیر یادت با دل من یار نیستبا خیالت خلوتے دارم ڪه ...

آیین عشق بازی دنیا عوض شده استیوسف عوض شده زلیخاعوض شده استس...

اشکِ من بی تو سرازیر شد و آخ نگفتعشق ، قربانیِ تقدیر شد و آخ...

⬛♥️ گم شدن در ڪوچه هاے بی ڪسی حقم نبود⬛💙 واے این دلشوره ها د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط