در شب غم غیر یادت با دل من یار نیست

.
در شب غم، غیر یادت با دل من یار نیست
با خیالت خلوتے دارم ڪه ڪس را بار نیست

ڪو فراغے تا ڪنم بارِ دلِ ریشم سبڪ؟
غیر اندوه فراقت ذهن را نشخوار نیست

قصّه‌ے عشق من و تو، نقطه‌ے پایان نداشت
وآنچه گفتم تاڪنون، یک ذرّه از بسیار نیست

گفتم از راهے دراز آمد، به لب لبخند داشت
ناگهان دیدم ڪه دل در سینه‌ام انگار نیست!

در هجوم واژه‌ها، امّا براے عاشقان
چاره‌اے جز درد دل با ڪاغذ و خودڪار نیست

گفتن از او سخت بود و شعر دستم را گرفت
گفتن از زیبایے او با غزل دشوار نیست...

#مصطفی_ناصحی

#عاشقانه #ستایش_قلب_سربی
#خاص #شعر #ادبیات
#دلنوشته
دیدگاه ها (۰)

آیین عشق بازی دنیا عوض شده استیوسف عوض شده زلیخاعوض شده استس...

گوشه گيرو ساده بودم شهرتم اين گونه بودكم صميمى ميشدم چون رغب...

امشب از درد و پریشانے خود مے گویم از دل خسته و ویرانے خود مے...

اشکِ من بی تو سرازیر شد و آخ نگفتعشق ، قربانیِ تقدیر شد و آخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط