Little sister

Little sister
last Part
کوک؛ ا/تتت شانست رو ببین!.. یک دونه مونده* بزار ماده هاشو هم بزنم خوش مزه تر بشه*... بفرمااا..( نشوندمش رو صندلی و دسرشو بهش دادم) دهن و دستاتو کثیف کردی اشکالی نداره فقط لباساتو کثیف نکن خب؟...وقتی تمومی کردی بیا بشورمت!
ا/ت: سرتکون دادن*..بعد پنج قاشق خوردن ظرف و قاشق از دستش افتاد رو زمین ( صدای شکستن ظرف همه جا رو پر کرد)
کوک: عشقم حالت خوبه؟.. چیزیت نشد؟.. چیشدع؟
ا/ت: زدن زیر گریع* دلم درد میکنه
کوک؛ بغلش کردم* عیبی نداره احتمالا تند تند میخور...(یهو روم بالا آورد و شدت گریش بیشتر شد)
ب/ک: کوک ا/ت رو گذاشتم زمین و کتشو در اورد.. منم زنگ زدم دکتر *
م/ک: ا/ت رو بغل کردم* عیبی نداره خوب میشی
کوک: به دسر انگشت زدم و بوش کردم..بوی عجیبی نمی اومد و چیز خاصی هم نبود..یک بوی خفیفی دارع ولی شکلاتش قویه
**
دکتر: مسمومیت دارویی!
مامان و بابا و کوک: چیییییییی
کوک: پس بوی خفیف*.. محکم آره اتاق رفتم* همهههه خدمتکاراااا بیااییددد
**
کوک:خیانت تون به کنار زورتون به یک بچه میرسه؟.. بچه یک ساله چه گناهی براتون کرده؟
همه خدمتکارها:...
آجوما: پسرم..همه اینا پایین بودن و حتی قبل از مهمونی ما ولی...میتونم یک چیزی رو بگم..یک نفر از اول تا الان پایان سر میز دسر ها بود..نمیگم صدرصد شاید کار اون بود..آقای بکهیون
کوک: ...خودشه!.. میخواستع مارو از راه ا/ت ضعیف کنه..میدونم باهاش چیکار کنم!
ب/ک:..
ب/ک: کجا به سلامتی؟
کوک: بابا..من
ب/ک: تو هیچ جای نمیری
کوک: بابا..ا/ت..
ب/ک: بدون نقشه آخه کدوم گوری میخوای بری؟.. اصلا فرضا رفتیم اونجا؟.. فقط میخوای بزنیش.. ؟... یکم فکر کن ببینم اصلا جور در میاد؟
کوک:..
ب/ک: یکم فکر کن!
کوک: راست میگی..
م/ک: صداشون زدم*کوککک ا/ت تورو میخواددد نمیزاره دکتر سرمشو بزنه
کوک: خندم گرفت* بازم؟..رفتم پیشش*
ا/ت: دا..هق.داش
کوک: جون دلم..زود تموم میشع
ا/ت: نههه ( گریع)
کوک: نشستم رو تخت و نشوندمش رو پام و سرشو چسبوندم به سینه ام تا نبینه اولش فقط یک جیغ کشید ولی بعد آروم شد..وقتی خوابید..قرار شد با بابام و اعضا و 40 تا از باند هایی که خودم و از بابام داشتم رو جمع کردم و رفتم سراغ بکهیون
**
کوک: 10 باند بیرون و بقیع با مون اومدن..باند ها و اعضا با افراد بکهیون می‌جنگیدند من و بابام هم بکهیون رو میزدیم
**
بکهیون: کبود* غغ..غلط کردم..اش..اشتباه کردم..م..منو ببخشید
کوک: نگاه کن خودتو به چه روزی انداختی؟ داری مثل سگ التماس میکنی!
ب/ک: از جلوش چشمام دورش کنید!
بکیهون: نهههه
* یک هفته بعد*
" فرودگاه"
ب/ک: با داداش خداحافظی کن!
ا/ت: بغض* نه
م/ک: میخوای پیشش بمونی
ا/ت: پاک کردن چشم ها* ( سرتکون دادن)
ب/ک: وسایل هاشو دادم به بادیگارد* پس بدو برو پیشش :)
کوک؛: یهو دیدم ا/ت گریه کنان داره میدوه سمتم* بغلش کردم* چیشد فسقلی
ا/ت: میخوام. هق. بمونم
کوک: قلبم اکلیلی شد* اوخیی ناناسی..باشع.. دوست دارم ( تو گوشش)
* پایان*
دیدگاه ها (۲۰)

آنلاین شاپ سوئدی که نمایندگی ش تو ترکیه اس

بچها کسایی که تو چنل رزیتا بودن..برگشته

Little sister Part 4*کوک: ما داشتیم حرف میزدیم ا/ت هم با گو...

کانال تلگرامم

پارت ۵۳ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط