آنقدر دوستت دارم

آنقدر دوستت دارم
که گاهی از وحشت به لرزه می‌افتم!
زندگی من دیگر چیزی به جز تو نیست.
خود من هم دیگر چیزی به جز خود تو نیستم.
چهره‌ ات تمام زندگی مرا در آینه‌ی واقعیت
منعکس می‌کند.
و این واقعیت آن قدر عظیم است
که به افسانه می‌ ماند!
تو را دوست دارم،
و این دوست داشتن حقیقتی است
که مرا به زندگی دلبسته می‌کند.
همه‌ی شادی‌هایم در یک لبخند تو
خلاصه می‌شود و کافی است
که تو قیافه ناشادی بگیری
تا من همه‌ی شادی‌ها و خوشبختی‌های
دنیا را در خطوط درهم فشرده‌ی آن
چهره‌ای که خدا می‌داند
چقدر دوستش می‌دارم گم کنم.
دیدگاه ها (۱)

ايستاده ام،دُرست در مرز چشمانت...نگاه كنی می‌ميرمنگاه نكنی م...

دوست داشتنت همه چیز را زیباتر کرده است همه چیز را ..باور کن ...

عمریبه هر کوی و گذرگشتمکه پیدایت کنم...اکنون که پیدا کرده‌ام...

عشق دور نيست...همين كه آرامش از نگاهت ببارد و هرم دستانت تب ...

آیدای کوچولوی منآن‌قدر دوستت دارم که گاهی از وحشت به لرزه می...

پناهنده امبه مرزهای تنتو من همه جهان رادر پیراهن گرم توخلاصه...

‌میرزا اسماعیل دولابی ره:ریشه ی طلبکاری از خدا را بکنید..بگو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط