ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت

ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
وی جام بلورین که خورد باده نابت

خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر
از خواب برآرم که نبینند به خوابت

ای شمع که با شعله دل غرقه به اشگی
یارب توچه آتش که بشویند به آبت

ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی
یارب نفتد ولوله وای غرابت

در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را
ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت

#شهریار
دیدگاه ها (۱)

چه آرزو هایی که خاک کردیم

نغمه میهن:یکی از چیزهایی که آدم‌ها را دیوانه می‌کند همین انت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط